معمای سکوت عجیب ترامپ در مورد ایران ؛ خبر مذاکره صحت دارد؟
درحالیکه ویروس کووید19 جهان را درنوردیده است، هفتادوپنجمین مجمع عمومی سازمان ملل، ناکارآمدترین دوره خود را طی کرد.
اگرچه سالهاست انتقاد ناکارآمدی به سازمان ملل وارد بوده و این نهاد در فعالیتهای اجتماعی و بهداشتی بیشتر محصور مانده، امسال همهگیری کرونا، بیش از همیشه موجب شد که ناکارآمدی نهاد سازمان ملل بیش از پیش خود را نشان دهد و هویدا شد که فرصت هرساله مجمع عمومی و سخنرانیهای تند و آتشین در این جهان بینظم چه بیفایده و پوچ مانده است. اگرچه اغلب کشورها سعی میکردند هرساله در موعد برگزاری مجمع عمومی فرصت حضور در نیویورک را از دست ندهند، اما این فرصت رایزنیهای حاشیه مجمع با همتایان و شرکای سیاسی و اقتصادی بود که اهمیت داشت نه خود مجمع. امسال و همزمان با هفتادوپنجمین دور مجمع، به دلیل کرونا، این فرصت و امتیاز هم از دست رفت و برخی سخنرانیهای کوتاه و بلند ویدئویی از مجمع باقی ماند که حتی دیگر به زمان درنظرگرفته مجمع هم نمیرسید و کوتاهتر از آن ضبط شده بود.
همان فرصت مذاکرات حاشیه مجمع عمومی، هرازگاهی نبض جامعهای را بالا و پایین میبرد؛ جامعهای مانند ایران که سالهاست منتظر تغییری از بیرون مانده تا گرهی را باز کند و دری به اقتصاد و سیاست بیمار کشور بگشاید. اما امسال، نوعی بیتوجهی به ایران در همان سخنرانیهای کوتاه سران هم وجود داشت. بهویژه دونالد ترامپ که پنجمین سخنرانیاش در مجمع عمومی سازمان ملل را انجام میداد در دو تا سه جمله، به ایران پرداخت نه بیشتر. درحالیکه رئیسجمهور ایران، بخش گستردهای از سخنرانیاش به آمریکا اختصاص داشت. اگرچه خردهای به رئیسجمهور ایران نمیتوان گرفت که روایت غالب دولت این است که هر آنچه اکنون میکشیم از خروج آمریکا از برجام است و تحریمها که نمیگذارد چرخ اقتصاد کشور بهدرستی بچرخد. حالا اگر به این شداد و غلاظی که دولتیها میگویند نباشد هم، باید اعتراف کرد که بیراه نمیگویند که تحریم راه زیست ساده کشور را گرفته و در این زمانه که کشورهای دیگر بدون تحریم با سختی در حال گذران وضعیت خود هستند، ایران با کمترین سطح فروش نفت و مشکل بزرگ نقل و انتقالات بانکی، در حال گذراندن امور است.
اما چرا دونالد ترامپ بیش از این به ایران نپرداخت؟ شاید برای پاسخ به این سؤال باید اندکی به عقب بازگشت. ترامپ، در همه چهار سخنرانی پیشین خود از 29 شهریور 95 بیش از موضوعات دیگر به ایران، برجام و شرمسارانهخواندن این توافق و لزوم خروجش از برجام سخن گفته، دیگران را از نفوذ منطقهای ایران ترسانده و به دنبال یارگیری منطقهای بوده است. همتراز با این موضوع، به کره شمالی پرداخته و اینکه آمریکا نباید بیش از دیگر کشورها، بابت عضویت در سازمانهای جهانی، هزینه پرداخت کند یا حتی برخی را قبول ندارد و از آن خارج میشود.
حالا در مهر 99، او اصلا به کره شمالی نپرداخت، دلیلش روشن است؛ به توافقی نیمبند با این کشور رسیده و حالا انتقاداتی از عملنشدن به آن توافقها میشود و آمریکا نیز اهمیتی برای آن گلایهها قائل نیست. درست مانند دستمال کاغذی که از آن استفاده کرده و دور انداخته باشند. ترامپ بیش از یک سال با همان عکس یادگاری با جناب کیم، کاسبی کرد.
اما چرا به ایران نپرداخت. یادتان هست بهمن سال گذشته و در فضای ملتهب بعد از ترور سردار سلیمانی، وزیر خارجه ایران درباره احتمال مذاکره با آمریکا در پی ترور سپهبد شهید قاسم سلیمانی توضیح داده بود که مذاکره با آمریکا غیرمحتمل نیست، به شرطی که آمریکا تغییر رفتار دهد و تحریمهای ایران را لغو کند. ظریف در توییتش، اکانت ترامپ را ذکر کرده بود (منشن) نوشت: «دونالد ترامپ بهتر است به جای عناوین خبرهای فاکسنیوز و مترجمهای فارسیزبانش، اظهارات و تصمیمات سیاست خارجی خود را بر اساس واقعیتها پایهگذاری کند. برای اطلاع بهتر، او (ترامپ) میتواند مصاحبه من به زبان انگلیسی را در اشپیگل بخواند. اگر تعداد کلمات مصاحبه زیاد است میتواند فقط این بخشی را که اینجا آورده شده، بخواند».
اما ترامپ، در جواب او به فارسی نوشته بود «وزیر خارجه ایران گفته است که ایران خواهان مذاکره با آمریکاست اما میخواهد که تحریمها برداشته شود. نه مرسی!». حتما در تلاشها برای مذاکره یا حلوفصل دیپلماتیک موضوع ایران و آمریکا، ترور سردار سلیمانی نقطه عطف مهمی است که جریان رود را منحرف کرد و موازنه بازی را تغییر داد. اما پاسخ ترامپ به توییت ظریف نشان داد که دیگر موضوع مذاکره با ایران برای ترامپ اهمیت ندارد. اگرچه هنوز در برخی سخنرانیهای انتخاباتی خود از این سخن میگوید که بعد از برندهشدن در انتخابات، در مدت کوتاهی با ایران به توافق دست مییابد اما منظور او این نیست که برای این توافق تلاش خواهد کرد بلکه روایتگر این است که تهران برای دستیابی به توافق با او، تسلیم میشود. تابستان گذشته اما موضوع اینگونه نبود؛ ترامپ مشتاق توافق با ایران بود یا همان عکس یادگاری و این اشتیاق حتی تا کشاندن وزیر خارجه ایران به بیاریتز فرانسه کشیده شد. اما اکنون نه از اشتیاق به توافق خبری هست نه از اشتیاق به عکس یادگاری. به نظر نمیرسد در صورت انتخاب دوباره ترامپ نیز خبر جدیدی از تمایل به توافق باشد. باید گفت زمان طلایی چه برای توافق، چه برای عکس یادگاری، از دست رفته و بازنخواهد گشت.
دیدگاه تان را بنویسید