ادعای بهزاد نبوی از روزهای نزدیک به انتخابات 88
بهزاد نبوی می گوید: «ظاهرا طی در نامهای که 3 روز قبل از برگزاری انتخابات در 19 خرداد 88 اعلام شده بود که عدهای بنا دارند بعد از انتخابات در کشور آشوب بپا کنند و اسامی افرادی از اصلاحطلبان را هم در زیر آن نامه آورده بودند و اجازه خواستند که این افراد را دستگیر کنند؟! جالب است هنوز سه روز به برگزاری انتخابات مانده و نتیجه هنوز معلوم نبود.»
روزنامه آرمان ملی در شماره امروز مصاحبه ای با بهزاد نبوی منتشر کرد.
بهزاد نبودی در رابطه با اتفاقات انتخابات سال 88 گفت: لازم است اشاره کنم که برخی حوادث سال 88 برنامهای برای برخورد با اصلاحطلبان بود. برخی بازداشتها کاملا بیدلیل بود. حداقل درباره خودم میدانم حتی اگر عضویت در ستادها، جرم بوده (که نبوده)، من در هیچ ستادی عضویت نداشتم. فردای انتخابات بدون هیچ دلیلی مرا دستگیر کردند. جالب است بدانید ظاهرا طی در نامهای که 3 روز قبل از برگزاری انتخابات در 19 خرداد 88 اعلام شده بود که عدهای بنا دارند بعد از انتخابات در کشور آشوب بپا کنند و اسامی افرادی از اصلاحطلبان را هم در زیر آن نامه آورده بودند و اجازه خواستند که این افراد را دستگیر کنند؟! جالب است هنوز سه روز به برگزاری انتخابات مانده و نتیجه هنوز معلوم نبود. اگر آقای مهندس موسوی برنده میشد، باز این عده بنا داشتند آشوب بپا کنند؟! چرا و به چه دلیل؟! آن اتهامات کذب محض بود. هیچ اصلاحطلبی قصد ایجاد آشوب نداشت و با هدف سرکوب کلی و خارج کردن اصلاحطلبان از صحنه ایراد شده بود. این نامه مهم در صفحه اول پروندههای ما که دستگیر و بازجویی شدیم، موجود است. بر اساس همان نامه و حاشیهنویسیهایش، در همان تاریخ، بلافاصله قاضی مرتضوی عصر 19 خرداد حکم بازداشت را صادر کرد، ولی جالبتر آنکه برای واقعیتر جلوه دادن سناریو طراحی شده، ما 23 خرداد دستگیر شدیم!! چرا که بنا داشتند اگر نتایج را اعلام کردند و مردم واکنش نشان دادند، ما را مسبب معرفی کرده و دستگیر کنند. اتفاقا در شب23 خرداد88، عدهای خودجوش در میدان کاج سعادتآباد تظاهرات مسالمتآمیزی بر پا کردند، بعد از همان تظاهرات مرا بازداشت و از طریق بلوار 24 متری سعادتآباد، به سمت زندان اوین بردند. بسیار جالب بود که سطلهای زباله در بلوار 24 متری که پرنده هم در آن پر نمیزد، در آتش میسوختند که معلوم بود کسانی آتش زده بودند که در نهایت مدعی شوند، اصلاحطلبان قصد آشوب داشته اند و به همین دلیل دستگیر شدهاند.
بنابراین اصلا بحث کدورت نیست، بنا بود که با اصلاحطلبان برخورد بشود. به یاد دارم پس از بازداشت در بند 2 الف زندان اوین، روزی بازجو مثل شما، از من خواست که برای برون رفت از آن اوضاع بهگونهای که طرفین احساس شکست نکنند و یا به عبارتی به راهحل برد- برد برسند (عین جمله بازجو)، پیشنهادی ارائه بدهم که بحران بخوابد. احساس کردم همین که به نتیجه رسیدهاند بحرانی هست و باید بحران را بخوابانند، خوب است. کاغذ و مدادی دادند و مرا به سلول فرستادند تا فکر کنم و راهحل پیشنهاد بدهم. من هم پس از فکر در این مورد، پیشنهادم را اینگونه ارائه دادم که رهبری، شورای نگهبان و مجلس را دعوت کنند و از ایشان بخواهند قانون انتخابات را بهگونهای اصلاحکنند که دیگر حوادثی نظیر حوادث88 نتواند پیش بیاید. بهطور واضح و روشن و علنی از شورای نگهبان و مجلس بخواهند قوانینی در دفاع از انتخابات رقابتی و آزاد، تدوین و به تایید شورای نگهبان برسانند. متقابلا هم دو نامزد رقیب احمدینژاد اعلام کنند که با وجود اعتراضاتی که داریم، با توجه به اینکه شورای نگهبان یعنی عالیترین جایگاه قانونی رسیدگی به شکایات و تایید انتخابات است، چون نتایج انتخابات را تایید کرده است، ما هم باوجود بقای بر اعتراض، به نتایج «تمکین میکنیم». بازجو از این طرح استقبال کرد و از من خواست که خودم بیرون رفته و با آقایان کروبی و موسوی صحبت کنم، با توجه به اینکه صداهای دوستان را از بیرون سلول و در هنگام بازجوییها میشنیدم، میدانستم آقایان ابطحی و امینزاده در زندان هستند. ضمن رد پیشنهاد مذاکره خودم با آقایان، پیشنهاد کردم آقای ابطحی با آقای کروبی صحبت کنند و آقای امینزاده هم با آقای موسوی. بازجو به دنبال پیگیری پیشنهاد، چند روزی مرا ترک کرد و تا چند روزی به سراغ من نیامد و وقتی آمد نظرش تغییر کرده بود و معلوم بود که قرار نیست ماجرا به خیر و خوشی خاتمه یابد. من همیشه اعتقاد داشته و دارم، ما باید با حاکمیت و گروههای غیرهمفکر خودمان، اعم از اصولگرا و حتی اقتدارگرا به یک تعامل برسیم. معتقدم پیشنهاد رئیس دولت اصلاحات تحتعنوان گفتوگوی ملی در همین جهت و راهحلی برای همین بحران بود، که متاسفانه نه تنها پذیرفته نشد و بسیار تند با ایشان برخورد شد و روزبهروز از تعامل و گفتوگویملی دورتر شدیم. بهنظرم از دست ما کاری ساخته نیست والا، همچنان گفتوگوی ملی، میتواند بهترین گزینه بوده و تقارب آراء را در پی داشته باشد. به نظر میرسد برخی در پی یکدست کردن و در اختیار کامل گرفتن قدرت و حذف صداهای متفاوت هستند و اگر چنین باشد ( که انشاءا... اشتباه بکنم و اینطور نباشد.) باید مشی اصلاحطلبی را تغییر داد، یا سیاست صبر و انتظار را تا زمان تغییر مواضع را پیش گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید