کارگزاران به دنبال تکروی است؟
آفتاب یزد: اگر قرار بود حوادث بهمن 98 را فراموش کنیم لابد از این رفتار جدید کارگزارانیها در انتشار سیاههای برای ریاست جمهوری 1400 نیز باید شوکه و شگفت زده میشدیم اما تلاشهای کارگزاران به تعبیر«خباز، فعال سیاسی اصلاحطلب»، مسبوق به سابقه و آشنا نزد اهالی سیاست است و باید پذیرفت؛ «از مسند قدرت کنار رفتن برای کسانی که در قدرت هستند از کسانی که از آن کناره گرفته اند، قطعاً سختتر است.»
بهمن 98 بود که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در آخرین نشست خود اعلام کرد در تهران لیست انتخاباتی ارائه نمیکند. آنها دلیل چنین تصمیمی را عدم وجود کاندیدای شاخص منتسب به این جریان عنوان کرده بودند. هرچند اینکه هیچ فهرستی از سوی احزاب اصلاحطلب برای انتخابات مجلس آنهم در تهران ارائه نشود، امری بعید به نظر میرسید؛ برخی دلیل اتخاذ چنین تصمیمی را فشار برخی چهرهها و احزاب اصلاحطلب خواندند. در همان ایام اما، روزنامه اصلاحطلب سازندگی پس از انتشار لیست حزب کارگزاران با عنوان «یاران هاشمی» یکی از دلایل عدم ارائه لیست انتخاباتی توسط شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را اصرار حزب اتحاد ملت و اعتماد ملی دانست و به این ترتیب چنین القاء کرد که رفتار مورد اعتراض گروههای اصلاحطلب به قاعده و بر اساس«رفتارهای حزبی» بوده است. آن لیست اما نتوانست کاری از پیش ببرد و برخلاف نظر «مرعشی» که ادعا کرده بود: «پیروزی لیست کارگزاران در انتخابات پیروزی کل اصلاحطلبان است» نه تنها توفیقی حاصل نشد که عدم توفیق آن لیست تماماً به پای اصلاحطلبانی نوشته شد که بر سر تصمیم شورای عالی اصلاحطلبان ماندند و به خرد جمعی احترام گذاشتند. در همان روزها بود که «صادق زیبا کلام» در واکنش به ارائه ی لیست از سوی کارگزاران و با نام«یاران هاشمی» گفته بود: «اکنون من این پرسش را از رهبران حزب کارگزاران میپرسم که اگر آقای هاشمی زنده بود، رضایت به ارائه لیست اخیر کارگزاران میداد؟... تردیدی وجود ندارد که افرادی مثل آقایان کرباسچی و مرعشی به آقای هاشمی بسیار نزدیک بودند یا پرواضح است که خانواده آقای هاشمی نزدیکترین افراد به ایشان بودند اما آنها نمیتوانند تصمیم خود را به آقای هاشمی
نسبت دهند.»
نکته ی قابل تاملتر اما این گفته ی «زیبا کلام» است که:« من کارگزاران را بیش از آنکه اصلاحطلب بدانم نزدیکبه تکنوکراتهای اصولگرا میدانم. به عبارت دیگر دغدغه اصلی آنها اصلاحطلبی نیست. بنظر من اصلیترین اولویت اصلاحطلبی، دموکراسی و اصلاح روند موجود با توجه به شعارهای اصیل انقلاب است.» همان روزها اما محسن هاشمی رفسنجانی از عبارت«یاران هاشمی» به عنوان:«یک عبارت ژورنالیستی» یاد کرده و به جای پاسخ دادن، مسیر مسئله را عوض کرده بود.
> کارگزاران تصمیم شان را گرفته اند؛ لاریجانی!
اعلام دوباره ی لیست زودهنگام از سوی کارگزارانیها هر چند از سوی این حزب تکذیب شد اما همان حرف و حدیثها را
به وجود آورد: «بازهم یاران هاشمی پیش قدم شدند»، «یک شوخی
کارگزارانی بود.»، «ملک زاده هم جزو کاندیدای کارگزاران برای ریاست جمهوری بود» و نظائر این اما آن چه بر ما مسلم شده این که، کارگزاران مدتها است و شاید یکی ـ دو سالی است که برای ریاست جمهوری 1400 تصمیم خود را گرفته و همه ی این بازیها در نهایت به «علی اردشیر لاریجانی» ختم خواهد شد تا کلام زیباکلام از همیشه به واقعیت نزدیکتر باشد که: « من کارگزاران را بیش از آنکه اصلاحطلب بدانم نزدیکبه تکنوکراتهای اصولگرا میدانم.»
از لحظه ی اعلام لیست اما بحث و جدلهایی در لایههای پیدا و پنهان اصلاحطلبی بالا گرفته که چندان رغبتی به ورود به آن نداریم اما در همین رابطه با محمدرضا خباز به گفتگو پرداختیم و نخست این پرسش را مطرح کردیم: علاوه بر اینکه همه احزاب برای هر انتخاباتی آزاد هستند که هر گونه فعالیتی را که صلاح میدانند، انجام دهند و با توجه به اینکه بخشی از اصلاحطلبان نه همه اصلاحطلبان میدانند که شرایط انتخابات در 1400آنگونه که مطلوب آنها است نخواهد بود اما از سوی حزب کارگزاران فعالیت علیحدهای را مشاهده میکنیم. این احساس به جامعه القا میشود که کارگزاران به گونهای رفتار میکند که دوست دارد تافته جدا بافته باشد تحلیل شما در این رابطه چیست؟
خباز میگوید: در همه انتخابات قبلی بعد از دوم خرداد که احزاب مختلفی به وجود آمد روش این چنین بوده که هر حزبی برای خودش جلسات درون حزبی میگذاشته و با نخبگان و متفکرین خود رایزنی میکرده است و بعد از مدتی که رایزنیها پختهتر میشد در یک مجموعهای به نام مجموعه دوم خردادیها وارد میشدند که بعدا به شورای عالی اصلاحات تغییر نام داد در آنجا هر کس کاندیدای خود را با دلایل خویش مطرح میکرد. این طرح موضوع سبب میشد که کاندیداهای قویتر در پلههای بالاتر قرار گیرند و کاندیداهای ضعیفتر جای خود را به آنها دهند.امسال یعنی سال 1399 برای انتخابات 1400 اصلاحطلبان با چالشی رو به رو شدند و آن کاهش تعداد شرکتکنندگان در انتخابات است. یعنی احساس میکنند همانند اسفند 98 ممکن است اقبال چندانی از انتخابات نشود و تعداد رای دهندگان کم باشد.
> کارگزاران چون در قدرت است پیش قدم شده است
وی ادامه میدهد: بنابراین آن رغبت، تلاش و فعالیتهای زودرس گذشته در همه احزاب نیست. ولی چند حزب دیگر هم رفتاری مشابه حزب کارگزاران انجام داده اند. مثلا حزب اعتماد ملی، حزب وحدت و حزبهای دیگر هم جلسات درون گروهی خود را برگزار کردند و به سمت و سوی انتخاب یک کاندیدا در حال حرکت هستند. البته کارگزاران در زمانی که دیگر احزاب شروع نکردند عدهای تصور میکنند که آنان فعالیت و تبلیغات زودرس دارند در صورتی که چنین نیست. اصلا حزب باید همه طول چهار سال را فعالیت کند نه فقط سال انتخابات. یعنی یک حزب موفق باید
به محض تمام شدن انتخابات کار را روی زمین نگذارد فعالیتهای خود را در جلساتش ادامه دهد و منتظر سه سال بعد نباشد. حزب کارگزاران یک اینکه فعالتر هستند و دوم در قدرت اند، عموما کسی که در قدرت است دستش برای تشکیل جلسه بازتر است بنابراین اگر آنها کاری را آغاز کردند مبنایش این نیست که دیگر احزاب کار نمیکنند بلکه بقیه احزاب هم فعالیتهایی دارند که این فعالیتها در مجموع منجر به انتخاب یک یا دو فرد خواهد شد. چون بیش از این اگر باشند اشتباه سال 84 و 88 خواهد بود و آزموده را آزمودن خطاست. همه احزاب فعالیت دارند اما برخی تنها در دفتر سیاسی شان جلسه میگذارند و برخی آن را به درون حزب و جلسات شورای مرکزی کشاندند و در آنجا از نظرات دیگران هم استفاده میکنند. مهم این است که راهی پیدا شود و مسیری ایجاد شود که مردم امیدوار شده و در انتخابات شرکت کنند در غیر این صورت اصولگرایان به آرزوی خود خواهند رسید.
این فعال اصلاحطلب خاطرنشان میکند: اگر اصلاحطلبان در انتخابات حرفی برای گفتن داشته باشند باید به فکر باشند که ابتدا یک مانیفیست با سرپرستی آقای خاتمی بنویسند و بعد از آن دنبال فرد منتخب باشند تا با آن مانیفیست در مردم دلگرمی
به وجود آورند دولت هم در این مدت باقی مانده اگر تلاش کند امید و علاقه را در مردم بیشتر زنده کند برخلاف میل اصولگراها که انتخابات حداقلی است خواهد بود البته نه همه اصولگراها برخی از آنها. اما ما معتقدیم که انتخابات حداکثری هم به انسجام مردم کمک میکند هم به وحدت ملی و هم چنین آثار برکات آن به خارج از مرزها کشیده خواهد شد و برای دشمنان نظام درس عبرتی خواهد بود. بنابراین امیدواریم به این جمعبندی برسند و ما بتوانیم انتخابات باشکوهی در 1400 داشته باشیم.
پرسش دیگری که مطرح میشود این که: شما تسلط کافی به فضای سیاسی خصوصا جبهه اصلاحات دارید. در حزب کارگزاران شاهد اظهارنظرها، تحلیل هاو موضع گیریهایی هستیم که شبیه امکانسنجی است بعدا که واکنشها را میبینند میگویند فلان شخص اظهار نظر شخصی کرده است و ربطی به حزب کارگزاران ندارد که نظایر آن را داریم. نکته دوم رابطه ی تنگاتنگ و عیان حزب کارگزاران و دولت است که شما تلویحا اشاره کردید در قدرت هستند و اینهایی که در قدرت هستند طبیعتا دست بازتری دارند. نکته سوم مباحثی که اکنون در جامعه مطرح میشود نه در سطح نخبگان در سطح میانی تحلیلهایی که ارائه میشود این گونه گفته میشود که کارگزاران میخواهد هزینه، مسیر و حد و مرزش را با اصلاحطلبان اگر نگوییم جدا کند حداقل میکوشد یک فاصله مطمئنهای ایجاد کند. با کنار هم قرار دادن همه این مسائل بحث آقای لاریجانی در حزب کارگزاران بحث ریشه دار و بلندمدتی است که وقتی اسامی مطرح میشود فضا به سمتی میرود که ما باور کنیم کارگزاران درصدد است از آقای روحانی به سمت آقای لاریجانی حرکت کند یا امثال ایشان. لطفا نظر خود را در این زمینه بیان کنید؟
> حمایت از اصولگرایان در کارگزاران مسبوق به سابقه است
محمدرضا خباز در واکنش به این پرسش میگوید: این رفتار برای اکنون کارگزاران نیست. نه در مقام اظهار نظر در مقام عمل هم از دیرباز همین گونه بوده اند. مثلا کارگزاران در انتخابات سال 1388 دبیر کل شان به حزب اعتماد ملی پیوست و طرفدار آقای کروبی شد. بقیه به طرفداری آقای موسوی رفتند. بعضی هم به طرف برخی اصولگراها رفتند. لذا مسئله جدیدی نیست.
باید بدانند که حزبهای اصلاحطلبان به تنهایی کاری از آنان ساخته نیست. کما اینکه برای انتخابات مجلس 8 حزب وارد شدند و متاسفانه موفق نبودند. ممکن است تصور غلطی برای یک حزب پیش آید اما
فایدهای ندارد. به یاد دارم در مجلس پنجم که ما اصلاحطلبان یک لیست داشتیم و اصولگراها یک لیست. رئیس اصولگراها آقای ناطق نوری بودند و یازده نفر دیگر و رئیس اصلاحطلبان آقای عبداالله نوری بودند و یازده تن دیگر. در دو لیست یک نفر مشترک بود و آن هم دکتر حسن روحانی بود یعنی هم اصولگرا و هم اصلاحطلبان موافق این گزینه بودند. در همان زمان وقتی حزب کارگزاران چانه میزدند بیان میکردند که اگر دو تا از اعضای هیئت رئیسه را به ما ندهید ما به طرف اصولگراها میرویم. بنده از مجلس پنجم با اینها زندگی کردهام و میدانیم اساس حزب کارگزاران چگونه است. مرحوم آقای هاشمی به جامعه رو حانیت گفتند برای اینکه اختلافات کم شود لیست سی نفری را که میدهید ده نفر اصلاحطلب و بیست نفر اصولگرا در تهران قرار دهید. هم اینکه قدرت و حاکمیت در دست اصولگراها است هم چنین نهادهای انتسابی همه با آنها هستند. آقای روحانی و آقای هاشمی به جامعه روحانیت میرفتند و در واقع عضو آنجا بودند. و بعد از مطرح کردن موضوع آنها قبول نمیکنند. مرحوم آقای هاشمی پیشنهاد خود را تنزل میدهند و میگویند پنج اصلاحطلب بگذارید و 25 اصولگرا که اصلاحطلبان، دیگر لیست جداگانهای ندهند و همه یکجا و با هم باشیم زیرا در اختلاف چیزی حاصل نمیشود این را هم نمیپذیرند. بعد از آن آقای هاشمی به جامعه روحانیت آن زمان میگویند پس من دیگر نمیتوانم جلوی دوستان را بگیرم. تا به الان اجازه ندادم حزب جدیدی تشکیل دهند اما زین پس قادر نخواهم بود که همین گونه هم شد و حزب جدیدی تشکیل داده و لیست دادند و در فاصله بسیار کوتاهی چون در قدرت بودند حزب کارگزاران را راه انداختند و لیست خود را دادند و اتفاقا از لیست شان ده نفر رای آورد و نطفه حزب کارگزاران در کشور اینگونه بسته شد. این مجموعه اصلاحطلبان در همه جهات با هم همفکر نیستند در مسائل سیاسی با هم متفاوتاند در مسائل اقتصادی نظراتشان با هم متفاوت است. در مسائل اجتماعی چندگانه فکر میکنند در مسائل سیاست داخلی و خارجی نیز به همین ترتیب. خوشبختانه در زمینه آقای خاتمی هم متفق القول هستند که ایشان هم موفقیتهای گذشته ما بوده و همه آتی. پس مطمئن باشید این گونه که فکر کنیم کارگزاران میخواهد تمام اصلاحات را قبضه کند رخ نخواهد داد.
دیدگاه تان را بنویسید