بازخوانی ماجرای قتل «کامران نجات اللهی» به دست ماموران پهلوی
ایسنا/ نجم دی ماه مصادف با چهل و دومین سالگرد پر پر شدن استاد ۲۴ ساله دانشگاه پلی تکنیک تهران است که ۴۷ روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با اهدای عزیزترین دارایی زندگیش پرده از درنده خویی عوامل رژیمی برداشت که بنیانگذارش خود را پدر ایران نوین و فرزندزاده اش خود را وارث تمدن ۲۵۰۰ ساله نظام شاهنشاهی در ایران می دانست.
پنجم دی ۱۳۵۷ یادآور دو واقعه مهم تاریخ سیاسی کشور است. واقعه اول اعتصابات کارکنان صنعت نفت در جزیره خارک و قطع کامل صادرات تنها منبع پایدار درآمد ارزی کشور و واقعه دوم آغاز سومین روز تحصن اساتید دانشگاههای تهران در ساختمان مرکزی وزارت علوم و آموزش عالی در خیابان ویلا و به قتل رسیدن کامران نجات اللهی به دست عوامل رژیم پهلوی، وقایع مهمی که هر دو، در تاریخ سیاسی آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی تاثیر عمیقی گذاشت.
ماجرا چه بود؟
سرنخ قتل استاد ۲۴ ساله دانشگاه پلی تکنیک تهران و همچنین قطع صادرات نفت ایران در دی ۱۳۵۷، در مکالمه تلفنی شنود شده محمدرضا شاه با دکتر علی امینی نخست وزیر اسبق دربار قابل رهگیری است. این فایل صوتی که حاصل شنود سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا همان ساواکِ معروف از خانه امینی است، بدون هر گونه حاشیه ای ماجرا را روایت می کند.
در ابتدای این مکالمه تلفنی که در آرشیو اسناد صوتی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی کشور بارگذاری و قابل دسترس است، محمدرضا شاه بی مقدمه و پریشان موضوع سخنرانی دکتر کریم سنجابی، سیاستمدار و حقوقدان کهنه کار که پس از دیدار با بنیانگذار جمهوری اسلامی در نوفل لوشاتو در اواخر آبان ۱۳۵۷ پایان عمر رژیم پهلوی را اعلام کرد، پیش می کشد.
بر اساس اسناد باقی مانده از ساواک که در اختیار است، در روز دوشنبه چهارم دی ۱۳۵۷ اطلاعیه هایی بر در و دیوار راهروهای دانشکده پزشکی بیمارستان پهلوی سابق نصب شده بود که در آن از کلیه کارکنان دانشکده خواسته بود برای حمایت و پشتیبانی از استادانی که به دلیل تعطیلی اجباری دانشگاه تهران و حضور نظامی گارد ویژه در دانشگاه تحصن کرده بودند، هم صدا با آحاد جامعه به خیابان رفته و در اعتراض به این رفتار حکومت پهلوی راهپیمایی کنند.
گویا دکتر کریم سنجابی به عنوان سخنران در این راهپیمایی صحبت کرده بود و با رو به پایان دانستن عمر سلطنت، ایده تاسیس جمهوری دمکراتیک را پیش کشیده بود که همین مسئله موجب نگرانی و اضطراب محمدرضا شاه و دلیل مشورت تلفنی وی با علی امینی کهنه سیاستمدار وفادار به دربار و آمریکا بود. در این مکالمه شاه تلاش می کند دیدگاه علی امینی درباره سخنرانی کریم سنجابی در جمع کارکنان بیمارستان پهلوی را بداند. سنجابی در این سخنرانی به صورت علنی خواستار تشکیل جمهوری دموکراتیک به جای نظام شاهنشاهی شده بود. علی امینی ضمن اظهار بی اطلاعی از این اظهارات بیان چنین سخنانی را اقدام غیر قانونی توصیف می کند و در برابر پرسش مشورتی شاه برای دستگیر کردن سنجابی، نظر موافق می دهد.
در این مکالمه تاریخی علاوه بر موضوع سخنرانی سنجابی درباره حوادثی که در پنجم دی ماه ۱۳۵۷ به وقوع پیوست هم، صحبت شد. ترور استاد کامران نجات اللهی در ساختمان مرکزی وزارت علوم و آموزش عالی در خیابان ویلا یکی از موضوعات بود. محمدرضا شاه و علی امینی قتل این استاد ۲۴ ساله دانشگاه پلی تکنیک تهران را مشکوک دانسته و تقصیر را به گردن مخالفان حکومت انداختند در حالی که طبق اسناد ساواک استاد نجات اللهی با گلوله سرهنگ شاهبیگی از افسران ارتش شاهنشاهی زخمی و در بیمارستان به شهادت رسید.
در بخش سوم این مکالمه درباره اعتصاب کارکنان وزارت نفت و تاثیر آن بر اقتصاد کشور و منطقه صحبت شد و علی امینی به تشریح اقدامهای احتیاطی خود با کمک معتمدانش در مهار اعتصاب کارکنان صنایع نفت پرداخت. محمدرضاشاه نیز ضمن اظهار نگرانی برای از دست دادن درآمدهای نفتی به صراحت عجز خود در برابر اراده مردم برای سرنگونی حکومتش را با بیان این جمله که «بله، اصلا رفتیم بدون اینکه با آبرو هم رفته باشیم، مثل پیرزنها» اعلام کرد.
قتل عضو سازمان ملی دانشگاهیان ایران
ماجرا از این قرار بود که روز ۲۸ آذر ۱۳۵۷ جمعی از اساتید دانشگاه تهران قصد ورود به دانشگاه را داشتند که با ممانعت نظامیان ارتشی روبرو می شوند و در اعتراض اساتید به این رفتار نادرست مورد توهین و هتک حرمت قرار می گیرند که همین مساله باعث اعتراض اساتید عضو سازمان ملی دانشگاهیان ایران در صبح روز ۲۹ آذر در دبیرخانه طبقه پنجم دانشگاه تهران که محل حضور رییس و معاونان دانشگاه بود، می شود.
ساعت ۱۰ صبح در حالی که شورای روسای دانشکده ها در سالن اجتماعات طبقه پنجم دبیرخانه در حال برگزاری نشست خود بود با ورود دهها نفر از اساتید معترض روبرو می شود. اساتید معترض پس از بیان اعتراض و خواسته هایشان مبنی بر خروج نظامیان از دانشگاه، تصمیم می گیرند همانجا تحصن کنند که البته دایره تحصن شان از دانشگاه تهران به ساختمان مرکزی وزارت علوم هم کشیده شد.
کامران نجات اللهی استاد رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه پلی تکنیک تهران یکی از اساتید معترض بود که ابتدا در دانشگاه تهران و سپس در ساختمان مرکزی وزارت علوم تحصن کرد و در پنجم دی ۱۳۵۷ هنگام صحبت برای اساتید متحصن به دست یک سرهنگ ارتش هدف گلوله قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان در سن ۲۴ سالگی به شهادت رسید و بدین ترتیب نام خود را برای همیشه تاریخ بر تارک نظام آموزش عالی کشور ثبت کرد.
در مراسم تشییع جنازه این فرزند دانشگاه در ششم دی ۱۳۵۷ مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی پیشاپیش هزاران نفر از مردم انقلابی تهران بر پیکر ایشان نماز خواند و استاد نجات اللهی که حالا نامش بر سر زبان میلیونها پیر و جوان و دانشجو و استاد افتاده بود در قطعه ۲۴ ردیف ۳ شماره ۱۳ بهشت زهرای تهران آرام گرفت.
در مراسم تشییع جنازه این استاد عزیز جمعیت انبوهی از انقلابیون تهرانی حد فاصل محل بیمارستان پهلوی (امام خمینی) تا میدان ۲۴ اسفند (انقلاب) را پر کردند. گارد ارتش که در سراسر خیابان شاهرضا (انقلاب) مستقر بود با نزدیک شدن جمعیت عزادار به میدان ۲۴ اسفند شروع به شلیک گلوله به سمت راهپیمایان و تشییع کنندگان و باعث قتل عام جمع زیادی از جمعیت حاضر شدند.
نام خیابان ویلا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پاس جانفشانیهای اساتید دانشگاه به نام استاد کامران نجات اللهی تغییر پیدا کرد.
استاد نجات اللهی که بود؟
کامران نجاتاللهی، فرزند عبدالحسین و فاطمه هفتم مرداد سال ۱۳۳۳ تقریبا یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در شهرستان بیجار استان کردستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شکیبا در سنندج و تحصیلات متوسطه را در سال ۱۳۴۵ در مدرسه دارالفنون تهران به پایان رساند. تحصیلات عالیه را با ورود به دانشگاه علم و صنعت آغاز کرد و در رشته راه و ساختمان از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. دوره تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه پلیتکنیک تهران ادامه داد و موفق به دریافت مدرک فوقلیسانس در رشته مهندسی عمران شد.
او همزمان با فارغ التحصیلی از دانشگاه به عضویت هیات علمی دانشگاه پلیتکنیک درآمد و در کسوت استادی با دانشجویان پلی تکنیک تهران دوست شد. ایشان فعالیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی خود را با عضویت در سازمان ملی دانشگاهیان ایران سازماندهی کرد و تا روز شهادتش در پنجم دی ماه ۱۳۵۷ در قالب همین سازمان به خدماتش به جامعه دانشگاهی کشور ادامه داد.
پیام مادر در رسای شهادت فرزند
پس از شهادت استاد نجات اللهی مادر ایشان با ارسال پیامی از اقشار حاضر در تشییع جنازه و مراسم ترحیم پسرش که با به خاک و خون کشیدن چندین جوان دیگر همراه شد، از آحاد ملت ایران از جمله سندیکای نویسندگان و خبرنگاران، استادان و دانشجویان دانشگاه و روحانیان شرکت کننده در این مراسم ها و ابراز همدردی با خانواده استاد قدردانی کرد.
در بخشی از این پیام آمده بود: ایران بیشه شیران و مرکز دلیران است. دل هر سنگی را که می شکافیم قلب دلیری از ایرانیان در آن می بینیم. هر مشت خاکی که بر می داریم روح جانداری در آن می نگریم. ترانه جویبار خروش دلاوران را به گوش می سپارد. لاله های سرخ فام حکایت از رخساره های خونین جنگ آوران دارد. آفرین بر آن رادمردان و جوانان پرشور و غیوری که با خون سرخ خود دامان دماوند و الوند را پر از گل سرخ نمودند.
درود بر روان پاک آن شهدای غرقه به خون و گلگون کفن که در تشییع جنازه فرزند شهیدم کامران نجات اللهی و در زیر رگبار مسلسل جان باختند.
درود بر آن رادمردان دلیری که در دورترین نقاط ایران برای بزرگداشت شهادت استاد قهرمان و مبارز خود در جوش و خروش و تظاهرات خونین فرو رفتند و دهها قربانی و صدها زخمی به جا گذاشتند. این شهیدان خفته به خون زنده و جاویدانند و بر سر خوان خدا میهمانند.
منبع:
۱- پایگاه اینترنتی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری
دیدگاه تان را بنویسید