پایداری در روزگار پسامصباح چه میکند؟
دیدهبان ایران/ به کدام سمت و سو حرکت خواهد کرد، آیا آقاتهرانی کاریزمای رهبری این جبهه را در فقدان آیت الله مصباح یزدی دارد؟
فصل جدید در شطرنج سیاست برای جبهه پایداری آغاز شده است. جبهه پایداری که تقریبا در یک دهه اخیر به عنوان جریانی با تفکرات تند دو آتشه شناخته میشود حالا بعد از گذشت یک هفته از در گذشت پدر معنویشان که حامی سرسخت و محکم تحرکات آنها در این یک دهه بوده است، با چه روندی روبرو خواهد شد؟ آیا تحولات اخیر این جبهه را به سمت و سویی جدید خواهد کشاند؟
دولت نهم به روزهای آخر خود نزدیک شده بود و طعم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد کام حامیانش را حسابی شیرین کرده بود، حامیانی که عمدتا در بهارستان ساکن بودند و هنوز اسم گروه و گعدهای روی آنها قرار داده نشده بود و بیشترین معرفشان فراکسیون انقلاب مجلس هشتم بود. در نهایت بعد از انتخابات سال ۸۸ گعدهشان تکمیل شد و با تکمیل زنجیره در سال ۹۰ رسما اعلام موجودیت کردند. آن زمان کسی فکرش را نمیکرد این جبهه در آینده قد و قامتی پیدا کند که پنجه در پنجه اصولگرایان سنتی بیاندازد اما این اتفاق در سایه حمایت روحانی شناخته شدهای که در بین نسل اول انقلاب جایگاه و پایگاهی داشت محقق شد و از همانجا آیتالله مصباح یزدی در ردای پدر معنوی این جریان ظاهر شد و الحق پشتوانه خوبی هم برای این حزب نوپای اصولگرا محسوب میشد.
جلسات جسته و گریخته و مشورتهای انتخاباتی جبهه پایداری با آیتالله مصباح یزدی قدرت چانهزنی این جریان را در میان اصولگرایان بالا برد، آنقدر که در هر بزنگاهی که اصولگرایان نیاز به وحدت داشتند صدای سهم خواهی این طیف بلند می شد و اصولگرایان برای جلب نظرشان چاره ای نداشتند جز اینکه سهم قابل توجهی برای آنها در نظر بگیرند. رویه ای که تا آخرین انتخابات یعنی مجلس یازدهم هم در دستور کار این جبهه بود.
«سهمخواهی یعنی دنیاطلبی؛ سهمخواهی چیست؟! یعنی اگر من میدانم فردی از یک گروه دیگر اصلح است، به او رأی ندهم بلکه به همگروهی خود رأی بدهم. اما چرا او را انتخاب نکنم؟! فردا که خودم بخواهم رأی بدهم اگر به او رأی ندهم چه حجتی پیش خدا دارم؟! فرض کنید حتی در بین اصلاحطلبان فردی بود که من دانستم که او اصلح از کاندیدای اصولگرا است؛ چه حجتی دارم که به او رأی ندهم؟! من باید به اصلح رأی بدهم.» این مهمترین فرمان انتخاباتی است که آیتالله مصباح یزدی آن را برای جبهه پایداری آن هم در آستانه انتخابات مجلس یازدهم صادر کرد.
در همان مقطع وقتی اصولگرایان سنتی از هر جهت به پایداریها برای ننشستن بر سر میز مذاکره و لیست مشترک انتقاد میکردند مصباح یزدی مهر تائید بر لیست مستقل پایداری زد و گفت « روشی که جبهه پایداری برای انتخاب نامزدها به کار گرفته، روشی منطقی و مشروع است. »
حالا با فوت آیتالله مصباح یزدی جای خالی او و خلاء وجودش برای جبهه پایداری مشهود خواهد بود و البته مهمترین چالش پایداری در دوران پسا مصباح یزدی قراردادن فردی در جایگاه پدری این تشکل است.
شوک چند مرحله ای به جبهه پایداری
مدتی پیش بود که جبهه پایداری روح الله حسینیان یکی از روحانیون و لیدرهای خود را از دست داد، او نه تنها در مجلس بلکه در بیرون از پارلمان هم نفوذ زیادی داشت و در کنار آقاتهرانی و محصولی روند حرکتی این جبهه را مدیریت می کردند. اما این پایان شوک هایی نبود که به جبهه پایداری وارد شد.
خبر بستری شدن آیتالله مصباح یزدی که منتشر شد اغلب سیاسیون زیرِ چشم،نگاهی به جبهه پایداری و نوع مواجهه با این اتفاق انداختند.درهمین ایام بود که خبر انتخابات درون حزبی جبهه پایداری منتشر شد.۲۹ آذر ماه پایداریها جنجالی ترین انتخابات درون حزبی را برگزار کردند، انتخاباتی که در نتیجه آن «مرتضی آقاتهرانی» دبیرکل یک دهه این حزب کنار گذاشته شد و «صادق محصولی» مرد پشت پرده این جریان به عنوان دبیرکل انتخاب شد. درواقع پایداریها با این انتخاب «محصولی» را از پستوی سیاستورزی این حزب به روی صحنه کشاندند. همان روزها تصور می شد که از نفوذ و قدرت آقاتهرانی با این تصمیم گیری تشکیلاتی پایداری ها کاسته خواهد شد و در مقابل بر قدرت و تاثیرگذاری محصولی افزوده شود.
صادق محصولی کسی بود که در طول سالهای ظهور و بروز جبهه پایداری به دلیل ثروت و حمایت های مالی که از این جبهه داشت و البته حضورش در کابینه محمود احمدینژاد جایگاهی مهم در این جبهه دست و پا کرده بود. اما تنها وصف «پولدار بودن» نبود که نام او را بر سر زبانها انداخت بلکه «پدرخوانده» و «مرد پشت پرده» بیشتر از هر صفت دیگری در کنار نامش نشسته بود تا آنجا که همین یکی دو ماه پیش آقاتهرانی درباره او گفت: «پس از آن که جبهه پایداری اقدام به برگزاری جلسات وفاق کرد، متوجه شدم که بعضی از عزیزان به آقای محصولی و سایرین، واژه ناروای پدرخوانده را نسبت دادهاند که من مواجهههایی از این دست و نسبت دادن چنین توصیفاتی به ایشان را خلاف اخلاق و تقوای سیاسی میدانم» جملهای که بیشتر از هر زمان دیگری نشان از نقش و نفوذ محصولی در جبهه پایداری و حرکتهای چراغ خاموش او داشت.
روحالله حسینیان نماینده اسبق تهران نیز از حامیان سرسحت محصولی بود. «اصولگرایان باید یک نفر پولدار هم داشته باشند تا از آنها حمایت کند تا بتوانند رای بیاورند!» این همان جمله معروفی است که حسینیان ۱۲ سال پیش در حمایت از محصولی در صحن علنی مجلس به زبان آورد.
فوت آیت الله مصباح اما شوک جدی تری به این جبهه زد و آینده این جبهه را در هاله ای از ابهام فرو کرد.
آقاتهرانی جایگزین مصباح یزدی
مرتضی آقاتهرانی ، استاد اخلاق دولت محمود احمدینژاد این روزها دوباره بر کرسی نمایندگی در مجلس یازدهم تکیه زده است؛ البته ظهور و بروز آقاتهرانی در مجلس یازدهم شباهتی با ادوار گذشته ندارد؛ نه دیگر خبری از آن رفت و آمدها و لابی ها است نه دیگر از آن اظهارنظرهای پرحرارتش سراغی میتوان گرفت؛ به نظر میرسد هر چه بیشتر میگذرد دایره اثرگذاری پارلمانیاش نیز از قدرت و حشمت گذشته فاصله میگیرد. اتفاقی که در بیرون پارلمان هم برای آقاتهرانی رخ داد و او در انتخابات درون حزبی جبهه پایداری از دبیرکلی این جبهه کنار گذاشته شد.با رای به محصولی برای جایگزین شدن او به جای آقاتهرانی این گمانه تقویت شد که احتمالا این انتخاب میتواند نشانی از کاسته شدن قدرت نفوذ آقاتهرانی در میان اعضای جبهه پایداری باشد. اما همه این احتمالات تا وقتی دوام داشت که خبر فوت آیت الله مصباح یزدی منتشر نشده بود و به محض انتشار خبر فوت پدر معنوی جبهه پایداری معادلات و گمانهزنیها درباره این جریان تغییر کرد.
در روزهایی که نه آیت الله مصباح در قید حیات است نه روح الله حسینیان، به نظر می رسد آقاتهرانی با مسئولیتی جدید روبرو شود تا شاید خلأ آیت الله مصباح در این جبهه را تا حدودی پر کند.در واقع محصولی به عنوان فردی پرنفوذ در میان اعضای جبهه پایداری جایگزین مرتضی آقاتهرانی شده است تا استاد اخلاق این جریان شانیتی فراتر از دبیرکل بودن پیدا کند.
قدرت چانهزنی بعد از پدر
جبهه پایداری تا امروز با تکیه بر جایگاه آیتالله مصباح یزدی و سکانداری آقاتهرانی توانست برای خود جایگاهی به دست آورد و از همین نقطه توانست سهم قابل توجهی در لیست اصولگرایان درچند انتخابات اخیر خصوصا انتخابات مجلس یازدهم و بعد از آن هیات رئیسه و ریاست کمیسیونهای تخصصی به دست بیاورد اما قطعا این نقطه اوج و غایت مطلوب برای آنها نیست.
آنها به دنبال این هستند که انتخابات ۱۴۰۰ و کرسی ریاست جمهوری برای آنها عایدی داشته باشد اما اینجا نیز باید بتوانند نظر مساعد اصولگرایان را به خود جلب کنند.از آنجا که اختلاف نظر مرتضی آقاتهرانی با اصولگرایان سنتی قابل کتمان نیست و از سوی دیگر هنوز مقبولیتی که درباره مصباح یزدی وجود داشت حول محور آقاتهرانی شکل نگرفته است اینکه پایداری بتواند در انتخابات ۱۴۰۰ به چنین توفیقی برسد در هالهای از ابهام قرار میگیرد.
از سوی دیگر صادق محصولی هم به جز در بین طیف خاصی از اصولگرایان و احمدی نژادی ها حضور پرنفوذ و لابی گری در جریان راست ندارد و بعید است که بتواند پل ارتباطی مناسبی بین این جبهه با دیگر طیف های اصولگرا باشد.
دیدگاه تان را بنویسید