صابر ابر چگونه قورباغه اش را قورت داد؟
صابر ابر از تجربه ۳۸۰ روز حضورش در سریال قورباغه نوشت.
متن این دلنوشته به شرح زیر است:
«قورباغه را قورت دادم»
یکسال و چند ماه پیش وقتی پیشنهادِ سریال قورباغه پیش آمد، پیش از هر چیز برایم همکاری با گروهی درجه یک و حرفهای خوشحال کننده بود. اما مدام فکر میکردم چطور باید یکسال و چندی خودم را مدیریت کنم. خیلی سخت است، باور کنید! برای من که تجربه سریال نداشتهام. امروز ۳۸۰ روز است که من برای سریالِ قورباغه آفیش میشوم. روزها و شبها.
حالا به راستی قورباغهام را قورت دادم. در کتابی با همین نام جایی اینچنین نوشته است:
«سختترین مرحله از انجام هر کار مهمی اولین مرحله یعنی شروع کردن آن است. وقتی انجام یک کار مهم را واقعاً آغاز میکنید، به طور طبیعی انگیزه پیدا میکنید تا آن را ادامه دهید. قسمتی از ذهن شما همیشه عاشق این است که سرگرم کارهای مهمی باشد که واقعاً میتوانند در زندگی شما تحول ایجاد کنند. وظیفه شما این است که این قسمت از ذهن خود را دائماً تغذیه کنید. حتی فکر کردن به شروع و انجام یک کار کلیدی انگیزه شما را بالا میبرد و کمک میکند تا بر تنبلی خود غلبه کنید. واقعیت این است که مدت زمان لازم برای انجام یک کار مهم در اغلب موارد معادل مدت زمانی است که برای انجام یک کار کم اهمیت لازم است. تفاوت در این است که شما با اتمام کاری ارزشمند و قابل توجه به طور فوقالعادهای احساس خرسندی و غرور میکنید، حال آنکه با صرف همان میزان وقت و انرژی در انجام کاری کمارزش یا احساس خرسندی نخواهید کرد و یا میزان آن بسیار اندک خواهد بود.»
من عاشقِ قورباغهام بودم و گروهی که در قورت دادنش کنارم بودند. دستِ تکتک بچهها را میبوسم. بارها قرار شد با هومن کار کنم و نشد و حالا برای این لذت شگرف از او ممنونم. از حضورِ غریب و جادوییاش با چشمهایی قدرتمند و ذهنی آفرینشگر، او یکی از کاملترین کارگردانهایی بود که کنارش سینما را تجربه کردم.(کارگردان)
و از سحر و نوید و فرشته و تمامِ پارتنرهای بی نظیر که در کنار هر کدام بودن نعمتیست ستودنی.
هیچ چیز برای یک بازیگر داشتنِ یک پارتنر محبوب نیست و خدا برای من سنگ تمام گذاشت.
و از همه گروه پشت صحنه، از تیمِ درجه یک تدارکات از میلاد و علیرضا و مهدی و پیمان و همه…و عمو اسماعیلی که صبحها در ذهنم میچرخد.
همکارانِ من این را خوب میدانند که قورت دادنِ قورباغه در یک پروژه بلند مدت کار آسانی نیست مگر آنکه برکت از زمین و زمان ببارد.
قلبم برای شما
«شانزدهم خرداد یک هزار و سیصد و نود و نه»
دیدگاه تان را بنویسید