اسلامستیزی دولتی در فرانسه
مکرون با اتخاذ رویکرد لائیک و پوپولیستی بهدنبال جلب آرای راست افراطی در انتخابات پیشروی ریاستجمهوری است
احمد مرجانینژاد کارشناس عالی توسعه فرهنگی بینالملل در مجله مثلث نوشت:
چکیده
سیاستهای کلی فرانسه درباره مهاجران و بهویژه مسلمانان اجرای «راهبرد همگونسازی» است. برخلاف سیاستهای کشورهای نوردیک و نیز انگلوساکسون است که تنوع جمعیتی و نژادی را تا حدودی در قالب گروههای متمرکز قومی یا مذهبی پذیرفتهاند، اما فرانسویها همچنان در قالب سیاست سخت و یکپارچه لائیسیته خواستار یکپارچگی کامل تمام مهاجران با قالبها و ارزشهای فرانسویاند. نمونه اتخاذ چنین سیاستی را میتوان تصویب قانونی در سال 2004 م. دانست که استفاده از هرگونه نماد مذهبی آشکاری را در داخل مدارس عمومی و دولتی فرانسه ممنوع کرد. تصویب این قانون با مخالفتهای فراوانی در جامعه فرانسه روبهرو شد؛ بهگونهای که استفاده از مدارس خانگی در بین اقلیت مسلمان فرانسه رایج شد.
مقدمه
پس از حوادث ناگوار، اما معماگونه یازدهم سپتامبر سال 2001 .م، در جوامع غربی، امواج اسلامهراسی، بهصورت سیستماتیک اشاعه یافت. دستاندرکارانی با برجسته کردن اقدامات برخی گروههای افراطی، دین اسلام را بهعنوان یک تهدید علیه غرب مسیحی، مطرح ساختند. آنان با نسبت دادن حوادثی نظیر یازدهم سپتامبر سال 2001، در آمریکا، انفجار ایستگاه مرکز قطار مادرید در ماه مارس سال 2004، انفجار بمب در ایستگاه متروی لندن در سال 2005 .م به مسلمانان، وقایع مذکور را نماد عملکرد فرهنگی مسلمانان معرفی و تبلیغ کردند. اسلامهراسی و مسلمانستیزی بهعنوان حمله به تمامیت عقیده اسلام، تحتعنوان مشکل اصلی جهان و معرفی دین اسلام بهعنوان افراطگرایی، حضوری جدی و تاثیرگذار در رسانههای موثر بر افکار عمومی کشورهای جهان، بهویژه کشورهای غربی پیدا کرد. از این منظر، در تمامی درگیریها، مسلمانان، مقصر اصلی معرفی میشوند.
دلایل گسترش ضدیت با اسلام و مسلمانان در غرب
الف- زمینههای تاریخی: از لحاظ تاریخی، توسعه و گسترش اسلام و تشکیل جوامع و حکومتهای اسلامی در بسیاری از مناطق، آنها را رویاروی جهان غرب و حکومتهای مسیحی قرار داد. مسلمانان، هشت قرن اندلس را تحت کنترل خود داشتند. در جنگهای صلیبی، جوامع مسیحی در یک جهاد مذهبی سراسری در جنگی که نزدیک به دو قرن طول کشید با مسلمانان جنگیدند. در قرون پانزدهم الی هفدهم میلادی، مسلمانان از روسیه تا قلب اروپای شرقی پیش رفتند و این مناطق را به استیلای خود درآورند. در قرون شانزدهم الی نوزدهم، امپراتوری عثمانی ضمن تسخیر پایتخت روم شرقی(بیزانس) که مرکز دینی مسیحیت شرقی محسوب میشد، جوامع مسیحی متعددی را به کنترل خود درآورد و همسایه جوامع مسیحی اروپای مرکزی شدند. مجموعه این وقایع تاریخی زمینه بهرهبرداری را برای جریانهای ضداسلامی فراهم آورد. اندیشه حاکم بر جنگ صلیبی، همواره اسلام و مسلمانان را دشمن خود معرفی کرده است. اندیشه جنگ مقدس با اسلام همواره در این رویکرد وجود داشته است. در برخی از این جوامع، گروههایی مبنای هویت خود و ریشههای روایت خود از هویت ملی را در مقابل مسلمانان قرار دادهاند و اسطورهها و قهرمانان ملی و فرهنگی خود را از رهبران و کشتهشدگان در مقابل مسلمانان قرار دادهاند.
ب- فعالیتهای شرقشناسان غربی
طی دوران تسلط امپریالیسم بر بخشهای عظیمی از جهان اسلام، فعالیتهای شرقشناسی، شکل گرفت. براساس این اندیشه، غرب بهجای تلاش برای فهم و کشف شرق، خود به اختراع و ساخت شرق دست زد. بازنمایی غرب از شرق، نه بر واقعیت جوامع مدرن شرقی بلکه بر تفاسیر متنی و ذهنی استوار است. نهادهای مستعمراتی و امپریالیستی را باید در روابط قدرت-دانش، مورد بررسی تاریخی قرار داد. شرقشناسی ابزاری برای تثبیت و تقویت هویت غربی است. روایتهای شرقشناسانه درباره شرق تکمیل و تقویتکننده مبانی غرب هستند. غرب برای تثبیت خود و تقویت مبانی هویتی خود به دشمن نیاز دارد. تقویت «ما» به ایجاد دیگران و کشیدن خطوط تمایز ملموس با دیگران وابسته است. در این چارچوب، جهان اسلام باید متحجر، غیرعقلانی، جزمی، عقبمانده، واپسگرا و خشن معرفی و پذیرفته شود. نخبگان وسایل ارتباط جمعی غرب در کوششی هماهنگ دائما اسلام را با عبارات منفی و پیوسته با عناصر نامطلوب نمایش میدهند و توانستهاند نگاه بقیه و بهخصوص جوامع غربی را شکل دهند.
ج- مسائل جمعیتی
مهاجرت مسلمانان به جوامع غربی و تشکیل جوامعی متمایز در داخل این فضا و همچنین گرایش غیرمسلمانان در جوامع غربی به اسلام و رشد جمعیت بیشتر مسلمانان به نسبت سایر سکنه این جوامع باعث ایجاد و توسعه جوامع مسلمانان در غرب شده است. در حال حاضر، بیش از 15میلیون مسلمان در اروپا زندگی میکنند که براساس برآوردها، طی 30سال آینده این رقم میتواند به 50میلیون نفر برسد. در یک گزارش، میزان زاد و ولد مهاجران مسلمان فرانسه سهبرابر فرانسویتباران ذکر شده است. در اکثر جوامع غربی، مسلمانان به بزرگترین اقلیتها تبدیل شده که جمعیت روبه افزایشی دارند و نسبت قابلتوجهی از جمعیت را به خود اختصاص میدهند و بهتدریج به قوه مقننه و حتی مجریه این کشورها راه مییابند؛ ظهور و قدرتیابی این اقلیت روبه رشد با عکسالعمل گروههای اکثریت روبهرو شده است.
جریانهای مقابله با اسلام و فعالان امواج اسلامستیزی در جوامع غربی
1.گروههای صهیونیستی، 2. مسیحیان صهیونیست (جریانهای پروتستان فعال در آمریکا)، 3. جریانهای کاتولیک صلیبی، 4. جریانهای قومی ارتدکس متضاد با مسلمانان، 5. گروههای نژادپرست و آشوبگر، 6. جریانهای سیاسی وابسته، 7. لائیکهای مهاجر از کشورهای اسلامی، 8. ایدئولوژیهای انحرافی.
چرایی اسلامستیزی دولتی در فرانسه
الف- «عقلانیت خودبنیاد»: به لحاظ دلایل و زمینهای تاریخی، مسائل دموگرافیک و جمعیتی، استعماری سیاسی و... در غرب از قبل مخالفتهای جدی با اسلام جریان داشت که نمونه آن جنگهای صلیبی است، اما در حال حاضر، نوع اسلامستیزی که در غرب با آن مواجه هستیم و رواج پیدا کرده، متفاوت با اسلامستیزی است که در قرون وسطی شکل گرفت. از اهم دلایل اسلامهراسی در غرب و بهویژه فرانسه، رواج «عقلانیت خودبنیاد» در غرب است. این نوع عقلانیت به معنای عقل استدلالگر نیست، بلکه عقلانیتی است که با منبع وحی ارتباطی ندارد و آن را انکار میکند و خود را متکی بر تجربه و عقل ابزاری میکند. این عقلانیت در نهایت به نسبیگرایی معرفتی منجر میشود. این نوع عقلانیت ریشه در رنسانس دارد. کانت هم در نیمه دوم قرن ۱۸ این نوع عقلانیت را تبیین فلسفی کرد. «عقلانیت خودبنیاد» در خدمت استعمار بوده و برای رسیدن به اهداف استعماری برنامهریزی کرده است. در نیمه اول قرن بیستم به مرور عقلانیت خودبنیاد کاملا به سمت نسبیگرایی حرکت کرد. در نسبیگرایی معرفتی مطرح میشود که معیاری برای صحت و سقم مسائل و تشخیص حق نداریم. بهصورت طبیعی در این دستگاه فکری حقانیتی تحت عنوان «دین اسلام» به رسمیت شناخته نمیشود.
ب- بنیادگرایی لائیک: یکی از عوامل اصلی تشدید اسلامستیزی در فرانسه، بنیادگرایی لائیک است. بنیادگرایی در اندیشه لائیک دارای ریشههای طولانی و مبنایی است درحالیکه لائیسیته فرانسه خود را پاسخی به اندیشه بنیادگرایی میداند اما خود دچار این بنیادگرایی شده است. امروز این اندیشه باید به این سوال جواب دهد که آیا فقط ادیان و مذاهب دچار بنیادگرایی میشوند یا اندیشه لائیسیته هم میتواند دچار این مساله شود؟. بنیادگرایی لائیک در فرانسه به یک جریان قوی تبدیل شده، به عبارت بهتر، در فرانسه و اروپا با اینکه مذهبی نیستند، اما هنوز روح جنگهای صلیبی همچنان جاری است. اصرار اندیشه لائیک برای تحمیل ارزشهای خود به دیگران از جمله مسلمانان، از عوامل مهم اتخاذ رویکردهای رادیکال در جامعه فرانسه است. این رویکرد باعث شکاف بین مسلمانان و غرب شده است.
ج- اهداف سیاسی: اظهارات رییسجمهور فرانسه «امانوئل مکرون» در دفاع از کاریکاتورهای اهانتآمیز به پیامبر اسلام(ص) باعث واکنش مسلمانان در کشورهای مختلف شده است. مکرون با اهداف سیاسی وارد ماجرای اسلامستیزی و توهین به عقاید مسلمانان شد. مکرون در دوره پیشین انتخابات با حمایت همه جناحها و برای اینکه نامزد جناح راست افراطی رای نیاورد، توانست پیروز انتخابات شود. اما در حال حاضر احساس میکند بهخاطر ناکارآمدی که دچار آن شده ممکن است انتخابات پیش رو را از دست بدهد؛ بنابراین برای تحریک جامعه فرانسه و مخصوصا قشر راست افراطی و ملیگرا دست به این حرکت زده است. رییسجمهور فرانسه با اتخاذ رویکرد لائیک و پوپولیستی بهدنبال جلب آرای راست افراطی در انتخابات پیشروی ریاستجمهوری است. این رویکرد درحالی در فرانسه اتخاذ شده که این کشور میراثدار انقلابی است که یکی از بزرگترین شعارهای آن آزادی و احترام به حقوق دیگران بود. مکرون با رویکرد اخیر خود انقلاب فرانسه و آرمانهای آن را هم زیر سوال برده تا بتواند یک دوره دیگر هم رییسجمهور باقی بماند. بعد از شعلهور شدن اعتراضات مسلمانان در کشورهای مختلف، مکرون در گفتوگو با شبکه العربیه سعی کرد سخنان خود را توجیه کند که بیشتر برای آرام کردن مسلمانان بود وگرنه حاضر به عذرخواهی نشد. رویکرد سیاسی او از همینجا معلوم میشود که در گفتوگو با رسانههای داخل فرانسه از رویکرد افراطی حمایت میکند تا جلب رای کند اما در گفتوگو با رسانههای اسلامی و عربی دست به توجیه میزند.
نگاهی به آینده
واقعیت احیای هویت جهان اسلام پس از دهههای متمادی انفعال و قدرت روزافزون مسلمانان در سرتاسر جهان و بهویژه مناطق راهبردی جهان و همچنین توسعه گسترده حضور و نقش مسلمانان در جوامع غربی، به انگیزهها و دلایل جریانهای اسلامستیز افزوده است. رشد اسلام باعث هراس در جوامع اروپایی شده است. در این زمینه راهکار کوتاهمدت این است که رهبران فکری و سیاسی فرانسه سعی کنند لائیسیته را بهسمت اعتدالگرایی حرکت دهند و از سوی دیگر، سیاستمداران فرانسوی برای حل مسائل داخلی خود به اسلامستیزی و دمیدن بر آتش بنیادگرایی لائیک روی نیاورند؛ البته با توجه به روند رو به گسترش قدرت، حضور و نقش مسلمانان و زخم خوردن جریانهای ضد اسلامی صهیونیستی و سلطهگران و حاکمان بر ابزار شکلدهنده افکار عمومی در جوامع غربی، به نظر میرسد کماکان شاهد حضور و توسعه جریانهای اسلامستیز خواهیم بود.
دیدگاه تان را بنویسید