حکایت جدید بایدن ؛ از نامه به بایدن تا چرخش ناگهانی
آرمان ملی: گرچه بسیاری احمدینژاد را تمامشده میدانند اما تحرکات، کنشها و اظهاراتش بیانگر این است که به هر نحو ممکن قصد دارد در عرصه سیاسی ایران بماند.
حال درمورد استاد شجریان و هنرمندان نظر دهد، تحولات سال 88 را بشکافد یا اینکه در فضای بینالمللی برای جلوگیری از جنگ یا قدم برداشتن در راه صلح به روحانی و جو بایدن نامه بنویسد. نکته اینجاست که احمدینژاد درصدد است که بر همه امور تاثیرگذار ظاهر شود و نامش همیشه در رسانهها باشد. از همین رو است که حتی با شبکههای ضدانقلاب نیز به گفتوگو مینشیند تا به قول معروف از سکه نیفتد. هرچند که نامهنگاری اخیر او با جو بایدن وی را از سوی رسانههای اصولگرا تا مرزهای خیانت پیش برده است.
ماندن در صحنه به قیمت تغییر
حاشیهنشینی را دوست ندارد و همیشه میخواهد در میانه میدان و صدر اخبار رسانهها باشد. با اینکه 7 سال از ریاستجمهوریاش میگذرد اما همچنان خود را در پاستور تصور میکند و به صلاحدید خود به گفتوگو با رسانههای خارجی میپردازد و به سران برخی کشورها نامه مینویسد. محمود احمدینژاد گویی نمیخواهد قبول کند که پس از اتفاقاتی که طی سالهای گذشته پیرامون وی رخ داده دیگر اجازه حضور در عرصه اجرائی و تصمیمگیری را نخواهد یافت. از همین رو است که هر از چندی براساس رخدادهای داخلی و بینالمللی به کنشهایی روی میآورد که صرفا خاص خود او است و فقط از شخصی مثل احمدینژاد برمیآید. اینکه گذر زمان و ارزیابی برخی تحولات در جامعه و خواست مردم میتواند نوع نگاه و گرایش افراد را تغییر دهد امری اجتنابناپذیر و ممکن است اما اینکه افراد نسبت به هر چیزی بدون هیچگونه تفکر و نگرشی صرفا برای حضور در صحنه به مسائل واکنش نشان دهند چندان قابل توجیه نیست. احمدینژادی که در زمان ریاستجمهوری خود مردم را خس و خاشاک میخواند امروز در یک چرخش سیصد و شصت درجهای میگوید: «آیا همه این 85میلیون نفر جمعیت ایران واقعا در اصل اداره کشور و تعیین سرنوشت بهطور مساوی حق دارند؟ این کشور متعلق به همه است. حتی آن کسی که ضدانقلاب است سهم دارد و خدا برایش خلق کرده است. از این ثروت طبیعی باید بهره ببرد. ما اگر عرضه داشته باشیم میرویم او را قانع میکنیم یا تصمیمی میگیریم که همه عقلا آن را قبول کنند. نظرسنجیها را ببینید که اکثریت مردم به چه چیزی رسیدهاند؟ بعضیها خودشان را راحت میکنند و میگویند مردم ساقط شدهاند و خرابند! طرف انتقاد دارد و جوابش را نمیدهیم و توی صورتش میزنیم. اگر او هم فرصت پیدا کند جواب میدهد. من انتخاب را نمیگویم. انتخاب آزاد است». این چرخش عجیب احمدینژاد بسیاری را بدین باور رسانده که در 4 ماه آینده شاهد تحرکات انتخاباتی از وی خواهیم بود و آبشخور همه این اظهارات و واکنشها نیز همین بحث انتخابات 1400 است. هرچند که به عقیده برخی هنوز مشخص نیست مردمی که رئیس دولتهای نهم و دهم از آنها صحبت میکند در ذهن او چه شاخصههایی دارند؟ آیا این مردم نسبت به10 سال پیش تغییر کردهاند یا این احمدینژاد بوده که با رصد سیر تحولات جامعه تغییر موضع داده و به سمت مردم شیفت کرده است؟ آنچه مسلم است احمدینژاد میخواهد باشد و دیده شود؛ چه در مقام موافقت و چه در مقام مخالفت با رویدادها و وقایع.
نامههای بیجواب
یکی دیگر از عملکردهایی که مختص شخص احمدینژاد بوده و همچنان نیز ادامه دارد سنت نامهنگاری با سران کشورها و بهخصوص روسای جمهور آمریکاست؛ امری غیرمعمول و خلاف عرف دیپلماتیک دولتها که بارها با واکنش دولت حسن روحانی نیز مواجه شده است. البته وی این سنت را از همان زمان ریاستجمهوری خود استارت زد و نخستین نامه را در اردیبهشت سال 85 به جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا نوشت؛ نامهای 18صفحهای که حاوی پیشنهادهایی برای حل مشکلات میان دو کشور بود. نامه دوم در شهریورماه همان سال خطاب به آنگلا مرکل صدراعظم آلمان نوشته شد و در آن به روابط دو کشور و رفع نابسامانیهای موجود جهانی اشاره شده بود. نامه سوم نیز دوماه بعد در آبانماه به رومانو پرودی نخستوزیر وقت ایتالیا در راستای حل مسائل خاورمیانه نوشته شد. نامه بعدی با یک سال تاخیر در آبان سال 86 خطاب به نیکولا سارکوزی رئیسجمهور وقت فرانسه و درخصوص روابط فیمابین دو کشور نوشته شد. هرچند که پیش از آن نیز نامهنگاریهایی با ژاک شیراک رئیسجمهور اسبق فرانسه انجام شده بود. اما نامههای بعدی احمدینژاد نه در مقام رئیسجمهور که در مقام یک چهره سیاسی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با نام خادم ملت ایران به نگارش درآمد. احمدینژاد ادامه نامهنگاریهای خود را در مرداد 95 با ارسال نامهای به باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا کلید زد و طی آن وی را نصیحت کرد تا به فوریت و کامل نسبت به رفع توقیف از حدود دومیلیارد دلار از منابع مالی مصادرهشده ایران اقدام نماید. نامه ششم دو سال بعد در دی ماه 97 خطاب به پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان نوشته شد. احمدینژاد نامه هفتم خود را در مردادماه سال جاری خطاب به محمد بنسلمان نوشت و طی آن بر آتشبس در جنگ یمن و گفتوگوی طرفین برای رسیدن به راهحل مشخص تاکید کرد. اما آخرین نامه وی همین چند روز پیش و در پی انتخاب رئیسجمهور جدید آمریکا نوشته شد. احمدینژاد به شبکه فاکسنیوز گفته: «پس از اینکه جو بایدن در انتخابات پیروز شد به او نامهای نوشتم. در آن نامه شرایط جهان را شرح دادم و از ایشان خواستم که قاطع بایستند و سیاستها را بهخاطر صلح و عدالت تغییر دهند». البته پیش از این احمدینژاد به حسن روحانی رئیسجمهور کشورمان نیز نامه نوشته و از او خواسته که از جنگ جلوگیری کند. با این حال نکته جالبی که در همه نامههای وی خطاب به سران کشورها مشهود است؛ بیپاسخ بودن نامههاست و سران کشورها هیچ واکنشی نسبت به نامههای او نشان ندادهاند چه رسد به اینکه بخواهند پاسخگوی نامههای وی باشند.
دایره خیانت
نامه اخیر احمدینژاد به بایدن صدای رسانههای اصولگرا را درآورده است. چنانکه اظهارات تندی علیه رئیس دولت دهم بهکار بردهاند. در این راستا کانال تلگرامی فارسپلاس با انتشار متنی احمدینژاد را بهخاطر نامه به بایدن خائن خواند. این رسانه نوشت: «احمدینژاد به بایدن نامه نوشته و ازش خواسته قاطع بایستد و برای صلح کار کند! عالیجناب، نوشتن نامه برای قاتلان حاج قاسم سلیمانی که برای صلح و امنیت تا پای جان جنگید فقط در دایره خیانت میگنجد و بس!»
دیدگاه تان را بنویسید