رمزگشایی از نقشه مشترک آمریکا و اروپا
طی روزهای اخیر،جو بایدن رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا به همراه سیاستمداران اروپایی، نام «برجام» را بارها در سخنان خود بهکاربردهاند اما درنهایت مشخص نکردهاند که چگونه میخواهند با این توافق مواجه شوند! به عبارت بهتر، واشنگتن و تروئیکای اروپایی صرفا بر روی عبارت مبهم«لزوم مذاکره بر سر توافق هستهای » یا در موازی لزوم احیای برجام مانور داده و در مقابل، احیای این توافق ازدسترفته را منوط به اقدامات ایران ! میکنند. این دور باطل، طی روزهای اخیر به صورتی آشکارتر در حوزه سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا و سه کشور اروپایی( آلمان، انگلیس و فرانسه) به چشم میخورد.
بازگشت واقعی به برجام جایی در محاسبات بایدن ندارد
مشاوران بایدن به وی توصیه کردهاند که میان بازگشت همراه با پیششرط به برجام ، بازگشت پوچ به برجام و بازگشت حداقلی و ناقص به برجام یا حتی انعقاد یک توافق موقت ، تصمیم نهایی را اتخاذ کند. به عبارت بهتر، بایدن و مشاورانش اساسا به گزینه بازگشت کامل به برجام از طریق رفع تحریمها فعلا فکر نمیکنند! چنانچه افرادی مانند آنتونی بلینکن وزیر خارجه دولت بایدن و دیگران بارها اعلام کردهاند، آنها قصد دارند توافق موجود را با گنجاندن مسائل موشکی، منطقهای و بازرسیهای گستردهتر آژانس بسط داده و حتی محدودیتهایی که ایران بر سر فعالیتهای هستهای خود در سند برجام پذیرفته را به محدودیتهای دائمی تبدیل کند. عدم موضعگیری صریح بایدن در قبال برجام و نحوه بازگشت به توافق هستهای، منبعث از پارادوکس تاکتیکی ایجادشده در نزد مشاوران دولت جدید آمریکا میباشد. برخی مشاوران بایدن معتقدند که باید تاکتیک بازگشت پوچ به برجام را هر چه سریعتر اجرایی کرد و در عین بازگشت اعلامی به توافق هستهای ، هیچگونه تحریمی را علیه ایران تعلیق نکند. بااینحال، عدهای دیگر معتقدند که بایدن باید بازگشت همراه با پیششرط به برجام را مدنظر قرار دهد و به عبارتی، استراتژی فشار حداکثری ترامپ را در همان مجرای عملیاتی قبلی هدایت کند. بهعنوانمثال، جیک سالیوان ، مشاور امنیت ملی دولت آمریکا قبلا خواستار حذف بند غروب آفتاب و در مقابل، دائمی کردن محدودیتهای برجامی ایران شده و آن را حداقلیترین پیششرط برای بازگشت دولت دموکرات آمریکا به برجام دانسته بود. باید تأکید کنیم که بایدن قصد دارد شکل بازگشت وی به برجام بهگونهای ترسیم شود که با استراتژی فشار هوشمندانه علیه ایران و اعمال فشار بر تهران برای بسط برجام به مسائل موشکی و منطقهای در تعارض نباشد.به نظر میرسد بایدن هنوز نتوانسته است این تناسب را ایجاد کند! بااینحال مسجل است که بازگشت واقعی به برجام جایی در سیاست خارجی بایدن ندارد ! تروئیکای اروپایی نیز بر سر این موضوع با ایالاتمتحده همراهی میکنند.
این بازی نتیجهای برای کاخ سفید ندارد
اصرار ایالاتمتحده بر استمرار این بازی تاکتیکی هدفمند اما نخنما، با انتقاد بسیاری از تحلیلگران و حتی رسانههای غربی نیز مواجه شده است. روزنامه فرانسوی ،لوموند نشست وزرای امور خارجه چهار کشور غربی امضاکننده برجام در پاریس و متعاقب آن تصمیمهای جو بایدن را جهت احیای برجام گامهای کوچکی توصیف کرده که درهرحال از بیعملی و انفعال بهترند. اما، لوموند درعینحال تصریح نموده است که این گامهای کوچک ضامن هیچ موفقیتی نیستند.
لوموندد در تحلیل خود مدعی شده است که آمریکا و سه کشور اروپایی امضاکننده برجام درباره نظم و ترتیب اولویتهای خود با یکدیگر توافق کردهاند. اولویت اول آنان، به نوشته لوموند و در صورت امکان نجات برجام و سپس گسترش آن است، یعنی افزودن بر مدتزمان آن و روزآمد کردن آن با ملاحظه پیشرفتهایی که ایران درزمینه تحقیق و توسعه اتمی به دست آورده است. و بالاخره اولویت سوم سه کشور اروپایی و آمریکا طرح مسئله اقدامات ایران در منطقه و برنامه موشکهای بالستیکی این کشور است. این موضوع( بسط برجام ) بارها از سوی ایالاتمتحده و تروئیکای اروپایی مطرح شده است اما در مقابل، جمهوری اسلامی ایران تأکید کرده است که مذاکره بر سر بسط برجام ( بسط تعهدات ایران ) اساسا امکانپذیر نخواهد بود.
اروپائیان از بایدن هم سردرگمتر هستند
در این معادله، بازیگران اروپایی نسبت به آمریکا و دولت جو بایدن سردرگمتر به نظر میرسند! درهرحال، نباید فراموش کرد که تروئیکای اروپایی و در نگاه کلانتر، اتحادیه اروپا متغیری وابسته به واشنگتن محسوب میشوند. طرح موضوعاتی مانند میانجیگری میان تهران و واشنگتن جهت برگزاری مذاکرات جدید برجامی از سوی امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه نیز مؤید همین سردرگمی برجامی آمریکا و تروئیکای اروپایی میباشد. به عبارت بهتر، پارادوکسهای برجامی جاری در دولت بایدن، به تروئیکای اروپایی( شرکای واشنگتن) نیز سرایت کرده است. درهرحال، هزینه بازی مستقیم اروپائیان در زمین دولتهای دموکرات و جمهوریخواه در ایالاتمتحده، همواره برای آنها بالا بوده است! این قاعده در قبال پروژه اخیر( بازتعریف نسبت غرب و برجام ) نیز صادق است.
درهرحال، کلیگویی در خصوص توافق هستهای و صرفا سخن گفتن از لزوم احیای این توافق، آنهم بهشرط اینکه ایران گام اول ر ا بردارد! نمیتواند مصداق تلاشی واقعی در خصوص عزم طرف غربی برای بازگشت حداقلی به تعهدات خود باشد. میان واشنگتن و مهرههای اروپایی آن بر سر نحوه مواجهه با پرونده هستهای ایران نوعی تقسیمکار صورت گرفته و مواضع اخیر مقامات آمریکایی و اروپایی نیز خروجی همان تقسیمکار میباشد. بر اساس این تقسیمکار،قرار است بازگشت به برجام بهمثابه پروسهای سخت از سوی آمریکا و بازیگران اروپایی مورد شناسایی، معرفی و تأکید قرار گیرد! این در حالی است که در عمل این پیچیدگی ماهوی، حقوقی و اجرایی وجود ندارد.بایدن و متحدان اروپایی آن، لازم است جهت احیای واقعی برجام، تضمینهای لازم را ( جهت اجرایی شدن تعهداتی که همواره طی سالهای اخیر از سوی غرب در برجام نقش شده است ) ارائه کنند. بنابراین، مطالبات جمهوری اسلامی ایران از طرف غربی در این معادله کاملا شفاف میباشد.
دیدگاه تان را بنویسید