ناگفتههای دیپلمات دولت اصلاحات درباره یک مذاکره مهم با امارات
رجا/ به دنبال انتشار اظهارات ابوالفضل ظهرهوند سفیر پیشین ایران در ایتالیا و افغانستان در برنامه تلویزیونی قرن14 که مدعی شد: "در زمان اصلاحات کسانی مطرح میکردند که برای تنب بزرگ و کوچک برویم روابطمان با منطقه را احیا کنیم، طرح دادند و حتی مذاکراتی را جلو رفتند. پنهانی رفتند این صحبت را کردند."
وب سایت رجانیوز بار دیگر درباره همین موضوع با او به گفت وگو نشسته است که مشروح آن در پی می آید:
شما چگونه از این اتفاق مطلع شدید؟
ما آن زمان یک تیمی بودیم در مرکز راهبردی وزارت خارجه. در اسفند 80 به دلیل اطلاع رسانی ما در مورد اتفاقاتی که افتاد و به توافق سعدآباد منتج شد و بعد از آن هم به عنوان محور شرارت معرفی شدیم با ما برخورد شد. ما همه اینها را پیش بینی و اطلاع رسانی کردیم. لذا آنها این مرکز و مجموعهی ما را از وزارت خارجه کنار گذاشتند و حالت تعلیق پیدا کردیم.
چون مسئولیت آن بخش با فردی بود که دستیار ویژه آقای کمال خرازی هم بود، آقای خاتمی و دوستانشان آمدند ایشان را در کمیته سیاسی و امنیتی دولت مسئولیت دادند که نزدیک به دفتر آقای خاتمی بود. ما هم که از اینجا کنار گذاشته شده بودیم در کمیته سیاسی امنیتی دولت فعال شدیم. متاسفانه در مدت چند ماهی که آنجا بودیم به اخباری دست پیدا کردیم که یکی از آنها تحرکاتی بود که از طرف دفتر رئیس جمهور صورت گرفت این کار از طرف فردی که بعدا در فتنه دستگیر شد انجام شد. من نمیخواهم اسم ببرم. ایشان کسی بود که استارت این کار را زده بود. ما این مساله را به مراجع عالیتر اطلاع رسانی کردیم. چند موضوع دیگر هم بود از جمله توجیهاتی که اینها برای پیوستن به کنواسنیون مقابله با تروریسم آقای جرج بوش میکردند که خب اینها کاملا به ضرر ایران بود که ما مخالفت میکردیم. در مجموع ما را از اینجا هم بیرون ریختند! بعد از آن قائم مقام آقای کمال خرازی را که آقای عزیزی بود آوردند و مسئولیت این دفتر را به ایشان دادند. میخواهم بگویم سطح کار بالا بود. این اطلاعات و اخباری که ما به آن رسیدیم در این شرایط بود. پس کذب محض نبود. اما در راستای تنش زدایی باب این گفتوگو را با طرف مقابل باز کرده بودند و این آقا توجیهاتی میکرد که این کار انجام شود. ما هم این مساله را اطلاع رسانی کردیم و کار متوقف شد.
این رویکرد و اقدام اولیه اتفاق افتاده بود. دنبال همین بودند که نباید سر دو جزیره روابط ما با امارات بهم بریزد. حالا اینکه میتوانست به فرجام برسد خب قطعا اینجور نبود. در راس کشور مقام معظم رهبری و شخصیت های مختلف هستند که زیر بار این نمیرود. ولی این رویکرد وجود داشت و داشتند این دیالوگ را باب میکردند که ما خبردار شدیم. میخواهم بگویم جایگاه و موقعیت ما ویژه بوده و این طور نبوده که ما از کف رسانه خبری گرفته باشیم و کسی بیاید به ما بگوید این کذب محض است. این کنجکاوی و دقت ما باعث شد عذر ما را بخواهند و کل این تیم را برکنار کردند.
این مذاکرات مخفیانه چه سالی هست؟
سال 81 هست.
ممکن است بگویند غیر از این اطلاع رسانی و اظهارات شما سند دیگری هم وجود دارد؟
خودم آنجا عضو بودم دیگر. من ارتباطی الان با مسئول آن بخش ندارم. ایشان آدم بسیار صالح و شناخته شدهای هستند که نمیخواهم اسم ایشان را بیاورم. ایشان در جریان بودند. افراد دیگری هم بودند در کمیته که با آنها بودیم و میشود از آنها سوال کرد.
این تیمی که میفرمایید از طرف وزارت خارجه برای مذاکرات مشخص شدند؟
خیر. از طرف دفتر رئیس جمهور بود. فردی که مسئول این کار بود نزدیکترین فرد به آقای خاتمی بوده که بحث آن را مطرح میکرده است. این رویکرد و دیدگاهها وجود دارد. همین دیدگاه را شما در بحث هسته ای هم دیدید. مسئول کمیسیون انرژی مجلس اصلاح طلبی بود که میگفت ما که این همه گاز داریم چه نیازی به انرژی هستهای! در خیلی عرصهها این نگاه وجود داشته است.
این مساله قرائن دیگری هم در سیاست خارجی دارد. مثلا آقای دنیس راس میگوید در دولت اصلاحات ایران به آمریکا پیشنهاد داد که در مورد خلع سلاح حزب الله و مقاومت فلسطین با شما مذاکره کنیم!
بله این هم یکی از این کارهاست. آقای رایان کراکر معاون وزارت خارجه آمریکا در افغانستان در خاطرات اشاره میکند به تیمی که از طرف وزارت خارجه ایران رفته بود آنجا. ظاهرش مذاکرات بین الافغانی بود اما آنجا با طرف آمریکایی صحبت کرده بود! رایان کراکر میگوید برای من جای تعجب بود که ایرانیها اینقدر مشتاقانه خواهان حضور شیطان بزرگ در نوار شرقی ایران در افغانستان بودند! این برای ما جای تعجب بود که در این مذاکرات دعوت میکردند که شما هر چه زودتر وارد افغانستان شوید! اینها یکی دوتا نبود. در عرصههای گوناگون اینگونه عمل میکردند. اما یک صفحه سند شما در خصوص آن نمیبینید اما در خاطرات رایان کراکر هست. این برمیگردد به اینکه جریان اصلاحات هم مشکل هویت انقلابی دارد و هم مشکل هویت ملی دارد. اینها مسالهشان این است که خودشان باشند و غرب اینها را تایید کند و در قدرت بمانند و کار کنند. وگرنه ضدانقلابهای خارج نشین هم شاید حاضر نباشند که در موضوعات ملی بروند با اینها مذاکره کنند. این رویکردهای لیبرال و غربگرایانه باعث شده که اینها نتوانند منافع ملی را ببینند و تحلیل کنند. چون در این جهت گیری پسندند آنچه را واشنگتن پسندد یا لندن پسندد.
مشکل اینها این است. فتنه 88 هم همینطور. کسانی که فتنه را راه انداختند، به آمریکاییها خط دادند و آمریکا را به طمع انداختند که فشار بیاورد و تحریمها شروع شد. یکی از کسانی که در این فتنه دستگیر شد همین فردی است که بحث مذاکره را مطرح کرده بود. اگر از اینها درس نگیریم اتفاقی مثل برجام میافتد. همین الان بگویند برجام پروژه بود یا توافق؟ برجام پروژه بود در حالی که اینها همه میگویند توافق است. نمیگویند در کشور چه اتفاقی افتاده بعد هم میگویند ما قهرمانیم و مسئولیت آن را هم بر عهده نمیگیرند و پاسخگو نیستند.
آقای صدر این صحبتهای شما را تکذیب کردهاند. شما چه پاسخی دارید.
ایشان گفتهاند کذب محض است. این برای من سوال است! ایشان اول باید پاسخ دهد که فتنه 88 فتنه بود یا آن هم کذب محض است؟ نکته دومی که باید پاسخ دهد این است که دوستان ایشان که در فتنه 88 دستگیر شدند دستگیریشان درست بود یا آن هم کذب است.
ارتباط این مساله با بحث مذاکرات مخفیانه چیست؟
ایشان سخنگوی جریان اصلاح طلب رادیکال است. تا الان هم هیچ موضع گیری نکرده است. ایشان زمانی که معاون آفریقایی وزارت خارجه بوده تلاش ها برای ارتباط با طرف اماراتی اتفاق افتاده است. دو حالت دارد. یا ایشان در جریان بوده است که این فاجعه است. اگر هم ایشان در جریان نبوده مایه تاسف است.
دیدگاه تان را بنویسید