تغییر پارادایم امنیت در غرب آسیا 1

مناقشه ایران-عربستان به چه سمتی می‌رود؟
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دکتر سید حسین موسویان/مجله مثلث؛ غرب آسیا در میانه یک هنگامه تاریخی قرار دارد. همزمان با گسترش مناقشات و تروریسم برخی از قدرت‌های تاریخی منطقه سقوط کرده‌اند و چشم‌انداز ژئوپلیتیکی که برای دهه‌ها زیربنای نظم منطقه محسوب می‌شد، دگرگون شده است. این امر فضایی را برای ایدئولوژی‌های رادیکال فراهم کرده تا حضور خود را در غرب آسیا و حتی آن سوی این منطقه گسترش دهند. تروریسم گسترش یافته و این مهم حل منازعات کشورهای عراق، سوریه و لیبی را با تهدید جدی مواجه ساخته است.

از جمله عوامل موثر در بی‌ثباتی منطقه و گسترش رادیکالیزاسیون می‌توان به این موارد اشاره: ادامه اشغال فلسطین ازسوی اسرائیل، حمله صدام‌حسین به ایران و کویت در سال‌های 1980و 1990، حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001، حمله آمریکا به عراق در سال 2003، شکل‌گیری بهار عربی در سال 2011، مداخله ناتو و شورای همکاری خلیج‌فارس در لیبی در سال 2011، مداخله عربستان و آمریکا در یمن در سال 2015 و اجیر کردن ده‌ها هزار تروریست از سراسر جهان برای ایجاد تغییر رژیم در سوریه.

این دست از تحولات عملا موجب گسست در جهان عرب شد و با ایجاد جنگ داخلی، قدرت‌های عربی مانند عراق، لیبی و سوریه را به ورطه سقوط کشانده است. این روند همچنین باعث بی‌ثباتی متحدین ایالات‌متحده مانند مصر و تونس نیز شده است. از سوی دیگر، این تحولات ظهور و گسترش داعش و دیگر گروه‌های تروریستی در منطقه و فراتر از آن را نیز به همراه داشته است. درحالی‌که قدرت‌های عربی مانند مصر، عراق، لیبی و سوریه در بی‌ثباتی غوطه‌ور هستند، عربستان‌سعودی به رهبری محمد بن‌سلمان تلاش دارد رهبری جهان عرب را در دست گیرد.

در واقع منطقه شاهد تشکیل دو بلوک بزرگ قدرت است. یکی شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اسرائیل و ایالات‌متحده در زمان ریاست‌جمهوری ترامپ و دیگری متشکل از ایران، روسیه، سوریه، حزب‌الله لبنان، عراق و سایر گروه‌های شبه نظامی ‌مانند حشدالشعبی است.

درحالی‌که ایالات‌متحده و روسیه دو قدرت جهانی محسوب می‌شوند که تحولات خاورمیانه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند، در سطح منطقه نیز ایران و عربستان بازیگر اصلی محسوب می‌شوند. عربستان‌سعودی طی سال‌های اخیر از پشت پرده رویکرد محافظه‌کارانه خود در حوزه سیاست خارجی خارج شده تا به‌صراحت دشمنی خود با ایران را علنی سازد. این واقعیت نیز وجود دارد که رقابت ایران و عربستان بر بحران‌های یمن، لبنان، سوریه، عراق، بحرین، قطر و دیگر مسائل منطقه تاثیرگذار است؛ به‌طوری‌که باوجود موفقیت مذاکرات هسته‌ای ایران در راستای کاهش نگرانی‌های بین‌المللی، ایالات‌متحده، عربستان و اسرائیل، ایران را به عنوان عامل بی‌ثباتی منطقه و اختلافات جهان عرب معرفی می‌کنند. با این حال از منظر ایران، دلایل واقعی شکست کشورهای عربی و بحران‌های منطقه ارتباط چندانی با ایران ندارد. سیستم‌های ناکارآمد سیاسی داخلی چندین دهه دیکتاتوری و فساد، گسترش وهابیت و درگیری‌های درون جهان عرب مانند حمله عراق به کویت، مداخله شورای همکاری خلیج‌فارس در لیبی و دخالت عربستان و امارات در یمن از جمله عوامل اصلی محسوب می‌شوند که امروزه کشورهای عربی را با بی‌ثباتی روبه‌رو کرده است، آنچنان که بسیاری از آنها در حال تبدیل شدن به کشورهای ورشکسته هستند.

مداخله ریاض در بسیاری از مسائل داخلی و منطقه‌ای نیز موجب خسارات جدی شده ‌است؛ برای نمونه، مساله فلسطین که برای دهه‌ها مهم‌ترین عامل اتحاد در جهان عرب و میان مسلمان بود، امروز اهمیت خود را برای سعودی تا حدی از دست داده است، آنچنان که عربستان‌سعودی، فلسطینیان را تحت فشار قرار می‌دهد تا خواسته‌های حداکثری اسرائیل را بپذیرند. 

در دسامبر ۲۰۱۰، نیویورک‌تایمز با استناد به مقامات فلسطینی، عربی و اروپایی مطرح کرد که محمد بن‌سلمان طرحی را به رییس‌جمهور فلسطین محمود عباس ارائه کرده که بیشتر از هر زمان دیگری به نفع اسرائیلی‌هاست تا ازسوی دولت آمریکا پذیرفته شود. 

در تاریخ 6 دسامبر 2017، ترامپ رسما بیت‌المقدس را به‌عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و تقریبا هفت دهه سیاست خارجی آمریکا را نقض کرد؛ زیرا او مطمئن بود بن‌سلمان نسبت به مقابله با ایران و فشار بر فلسطینیان مبنی بر توافق با خواسته‌های اسرائیل مصمم است. به‌طور خلاصه، واقعیت این است که جهان عرب به رهبری عربستان‌سعودی در آستانه یک تسلیم تاریخی در برابر اسرائیل قرار دارد.

شورای همکاری خلیج‌فارس نیز با همه اهداف و نیات، اکنون از هم پاشیده شده است. اما این مساله نیز هیچ ارتباطی به ایران ندارد. این امر اساسا به دلیل ترس دائمی‌ کشورهای کوچک‌تر حاشیه خلیج‌فارس مبنی بر قربانی شدن در برابر آرمان‌های سلطه‌طلبانه سعودی است. همان‌طور که به‌عنوان نمونه عربستان بحرین را به یکی از استان‌های خود تبدیل کرده است.

همچنین قطر نیز به رهبری عربستان‌سعودی در محاصره قرار گرفت. مقامات دوحه به‌کرات در برابر جهانیان اعلام می‌کنند که عربستان‌سعودی درصدد آن است تا قطر را به یک کشور دست‌نشانده تبدیل کند. امروز هرج‌ومرجی که لیبی را فراگرفته نیز با ایران ارتباطی ندارد و عملیات تغییر رژیمی ‌است که در سال 2011 به سرنگونی معمر قذافی منجر شد دلیل آن محسوب می‌شود که این مهم نیز به دست ناتو و متحدان عرب ایالات‌متحده از جمله امارات و عربستان سعودی هدایت شد. از سویی دیگر، در موضوع یمن روایت «حوثی‌های مورد حمایت ایران» که به جنگ داخلی دامن می‌زنند نیز بسیار ساده‌انگارانه است؛ به‌طوری‌که هرگونه شواهد تاریخی را نادیده می‌گیرد. 

واقعیت این است که حمله سعودی به یمن منجر به کشته شدن هزاران تن غیرنظامی ‌و شیوع بیماری وبا شده تا جایی که این کشور را به مرز یک قحطی وسیع کشانده چنانکه یکی از بدترین فاجعه‌های انسانی جهان را رقم زده است.

 استراتژی منطقه‌ای عربستان سعودی

استراتژی منطقه‌ای عربستان سعودی در پنج محور خلاصه می‌شود: 

1- تلاش‌های سیاست خارجی آن کشور در جهت حفظ سلطه نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی آمریکا بر منطقه.

2- عربستان سعودی درپی آن است تا با اسرائیل متحد شود و از حمایت جنبش بین‌المللی قدرتمند صهیونیست برخوردار شود. 

 3- سیاست سعودی در راستای مقابله با ایران و متحدان منطقه‌ای این کشور است و تلاش دارد سرانجام آمریکا را نسبت به جنگ با ایران تحریک کند.

4 -عربستان سعودی فلسطینیان را تحت فشار قرار می‌دهد تا خواسته‌های اسرائیل را بپذیرند و مساله فلسطین را به‌طور موثر از بین ببرد تا در نهایت اسرائیل به‌صورت رسمی‌ از سوی جهان عرب به رسمیت شناخته شود.

 5- در نهایت عربستان سعودی تمایل دارد بر کشورهای کوچک‌تر خلیج‌فارس سلطه یابد و ائتلافی عربی را در قالب ناتوی عربی یا سایر روش‌ها در راستای منزوی کردن ایران شکل دهد.

 استراتژی منطقه‌ای ایران

در مقابل، استراتژی منطقه‌ای ایران به سیاست دیرینه خود مبنی بر خاورمیانه باثبات و خلیج‌فارس عاری از سلطه آمریکا پایبند بوده است. لذا استراتژی ایران نیز می‌تواند در پنج محور خلاصه شود:

1- مقاومت در برابر هژمونی آمریکا در خلیج فارس و تقویت روابط با دیگر قدرت‌های جهانی.

2- ایستادگی در برابر اشغالگری اسرائیل و حمایت از فلسطینی‌ها و گروه‌های مقاومت مانند حماس و حزب‌الله.

 3- رویارویی همه‌جانبه با گروه‌های تروریستی تکفیری مانند القاعده، جبهه النصره و داعش که بنیان ایدئولوژی آنها وهابیت محسوب می‌شود.

4- ایران در برابر تلاش سعودی‌ها درجهت سلطه بر کشورهای کوچک شیخ‌نشین خلیج‌فارس به‌عنوان عامل متوازن‌کننده عمل می‌کند؛ برای نمونه، پس از محاصره قطر توسط عربستان، تنها دسترسی این کشور کوچک به جهان خارج از طریق مرزهای هوایی و دریایی با ایران بود که ایران نیز این مسیرها را برای استفاده آنها باز نگه داشت. بر این اساس، ایران تلاش کرده است روابط عادی خود را با کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس از جمله عمان و کویت که هیچ تمایلی به سلطه عربستان ندارند حفظ کند.

5- مقابله با هدف استراتژیک اسرائیل مبنی بر تجزیه چهار کشور اسلامی‌ عراق، سوریه، ترکیه و ایران به وسیله حمایت از اهداف جدایی‌طلبانه کردها. این چهار کشور دارای منافع مشترک بسیاری هستند که با حل بحران سوریه مسیر همکاری‌های گسترده‌تر بین آنها هموار خواهد شد.

 مسیر پیش روی ایران و عربستان سعودی

با توجه به این استراتژی‌های متعارض، عربستان و ایران دو گزینه در پیش رو دارند. اولین مورد حرکت در مسیر تقابل و ادامه وضع موجود است. پیامدهای اصلی چنین روندی این خواهد بود که وضعیت بی‌ثبات منطقه بدتر خواهد شد و هرگونه چشم‌اندازی مبنی بر ازبین‌رفتن گروه‌های تروریستی از جمله داعش غیرقابل دستیابی خواهد بود. همچنین فرقه‌گرایی افزایش می‌یابد و خطر واقعی یک جنگ فاجعه‌بار وجود دارد که نه‌تنها قدرت‌های منطقه، بلکه قدرت‌های جهانی به‌ویژه ایالات‌متحده آمریکا و روسیه را در بر خواهد گرفت. اما گزینه جایگزین این است که عربستان و ایران راه‌های همکاری را دنبال کنند. برای تحقق این مهم، ریاض و تهران ابتدا باید درک واقعی و صحیحی از تهدیدات و نگرانی‌های امنیتی یکدیگر داشته باشند و سپس راه‌های قابل قبول متقابل برای کاهش آنها را پیگیری کنند.

گزینه دوم مستلزم این است که ریاض و تهران باید آشکارا و بدون پیش‌شرط وارد گفت‌وگوی دوجانبه شوند و کلیه نگرانی‌ها و اهداف امنیتی خود را بر سر میز مذاکرات مطرح کنند. این امر باید با تشکیل مجامع گفت‌وگوی ایران و عرب شامل شخصیت‌هایی تکنوکرات متشکل از اندیشمندان و دیپلمات‌ها تحقق یابد. بعلاوه، باید تلاش شود تا فرقه‌گرایی در جهان اسلام کاهش یابد. لذا بر این اساس، باید به واسطه مشارکت علمای اهل سنت از الازهر قاهره و رهبران مذهبی از عربستان سعودی و دیگر کشورهای سنی و همچنین روحانیون شیعه از حوزه‌های علمیه قم و نجف مجامع گفت‌وگوی شیعه و سنی برگزار شود. سرانجام، نیاز به مذاکره در سطح وزرای خارجه بین شش کشور شورای همکاری خلیج‌فارس، عراق و ایران است. این امر باید بدون هیچ پیش‌شرطی و با هدف ایجاد یک سیستم امنیتی و همکاری نهادینه‌شده در خلیج فارس صورت گیرد. وزرای امور خارجه نیز باید در گفت‌وگویی سازنده نگرانی‌های یکدیگر را درک کنند و در راستای ایجاد راه‌حل‌های ملموس و عادلانه گام بردارند.

در این چهارچوب، سازمان امنیت و همکاری اروپا و همچنین اتحادیه اروپا می‌توانند الگوهایی الهام‌بخش محسوب شوند. قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز می‌تواند یکی از پایه‌های مذاکرات فوری باشد که مبنای پایان جنگ ایران و عراق را طی سال‌های 1988-1980 بنا نهاد و از دبیرکل سازمان ملل درخواست کرد که با مشورت با ایران، عراق و دیگر کشورهای منطقه، اقداماتی را در راستای افزایش امنیت و ثبات منطقه مورد بررسی قرار دهد. علاوه بر این هر مکانیسم همکاری پایدار در میان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس باید هشت اصل را رعایت کند: احترام به حاکمیت ملی، عدم استفاده از زور، احترام به مرزها و تمامیت ارضی، حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها، تعهد به منشور سازمان ملل و اصول آن، خودداری از تشدید اختلافات فرقه‌ای و احترام به نظام‌های سیاسی یکدیگر. به مرور زمان، یک روند تدریجی که تنها با برگزاری جلسات منظم که در آن تمام کشورها (اعضا) می‌توانند شکایات امنیتی خود را مطرح کنند آغاز می‌شود که در نهایت این روند می‌تواند موجب همکاری‌های نهادینه‌شده‌ای در روابط شده و موجب صلح و ثبات در خلیج‌فارس و خاورمیانه شود.

پی‌نوشت:

1. کتاب تغییر پارادایم امنیت در غرب آسیا، واکنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در قالب مجموعه مقالاتی در مورد امنیت خاورمیانه به قلم صاحب نظران مسائل غرب آسیا از سوی موسسه مطالعاتی مانوهار پاریکار (MP-IDSA) گردآوری، تدوین و به چاپ رسیده است.

 مترجم: محمدرضا بیگدلی