پشت پرده یک بحران جدید در منطقه
در پشت پرده سیاست در منطقه تحولاتی در جریان است که می تواند بسترساز تنش و بحران هایی جدید باشد. در یکی از این تحولات زمزمه هایی از حضور ارتش ترکیه در کنار سربازان سعودی در جنگ یمن به گوش می رسد حرکتی که می تواند در ادامه ماجراجویی های آنکارا مانند پرونده سوریه و لیبی پایه گذار تنشی جدید شود.
اردوغان پس از روی کار آمدن جو بایدن، تلاش کرده فصل جدیدی از برقراری ارتباط با اسرائیل از یک سو و عربستان از دیگر سو را آغاز کند. حتی پالس هایی نیز برای قاهره فرستاده است.در این میان اما نزدیک شدن به ریاض که پس از بهار عربی و سپس ماجرای محاصره قطر و موضوع خاشقچی بالاترین سطح تنش بین دو کشور را تجربه می کرد، حائز اهمیت است. هر چند برخی کارشناسان معتقدند ترکیه و عربستان برای رسیدن به روابطی آرام مسیر پر سنگلاخی را پیش رو دارند. کافی است در سال های اخیر به سیاست های ترکیه نگاه مجددی بیندازیم. از راهبرد تنش صفر با همسایگان تا امروز که اردوغان بالاترین سطح تنش را در 30 سال اخیر تجربه می کند. از یک سو ارتش را ترغیب کرده تا به بهانه تعقیب پ.ک.ک به سنجار عراق وارد شود تا تنش میان آنکارا – بغداد را به بالاترین سطح خود برساند و از سوی دیگر با اشغال رسمی شمال سوریه، عملا مناطق کردنشین سوریه در اختیار ارتش ترکیه قرار گرفته و آنکارا اعلام جنگ غیررسمی به دمشق کرده تا منطقه پرواز ممنوع خود را به کرسی بنشاند. اما این دو موضوع تنها درگیری ترکیه با همسایگان نیست، اردوغان با ورود به پرونده لیبی و حمایت از گروه های درگیر عملا به یکی از طرف های درگیری در این کشور جنگ زده تبدیل شده است. ماجرای تنش سنتی ترکیه با قبرس نیز دیگر تنش موجود در جنوب غرب ترکیه است. جنگ در یمن و حمایت از عربستان و خبرهای غیررسمی از ارسال نیروی نظامی و تجهیزات به این کشور برای مقابله با انصار ا... در کنار حضور رسمی در جنگ آذربایجان – ارمنستان موسوم به قره باغ حکایت از سطح جدید تصمیم گیری و فرامنطقه ای نگری اردوغان دارد. سلطان این روزهای ترکیه خوب می داند ژئوپلیتیک غرب آسیا متفاوت است. اردوغان سعی می کند از اهرم انرژی و نقشش به عنوان هاب انتقال انرژی به اروپا حداکثر بهره را ببرد. او خوب می داند این بعد از قدرت می تواند چه تاثیری بر ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا بگذارد. با این حال بررسی رفتار اردوغان علاوه بر این که نشان دهنده عبور این کشور از سیاست چند ساله خود یعنی «سیاست تنش صفر با همسایگان» است از یک الگوی دیگر نیز رونمایی می کند، یعنی تاکتیک «استفاده از نیروهای نیابتی»، در حالی که تشکیل ارتش بین المللی مقاومت در منطقه توسط سردار سپهبد شهید سلیمانی، ابتکاری بود که از ایشان برای مقابله با تروریسم، مهار فروپاشی کشورهای منطقه ای و تجزیه دولت و حمایت از مردم به یادگار ماند. تمام جهان در برابر سوریه، لبنان و عراق ایستادند اما این نیروهای مقاومت بودند که مالکیت سرزمین ها را مشخص و از مردم سرزمین ها دفاع کردند. کپی برداری اردوغان از حاج قاسم موجب شد تا آنکارا به جای تشکیل یک نیروی مقتدر برای مقابله با تروریسم، یک سازمان تروریستی فراملیتی را تحت پوشش سرویس اطلاعاتی خود قرار دهد. حمایت از جبهه النصرة، ارتش آزاد، انتقال نیروی تروریستی به جنگ قره باغ از سوریه، ارسال نیروهای جنگی تروریستی از سوریه به یمن برای مقابله با انصار ا... و تجهیز نیروهای القاعده در لیبی بخشی از سناریوی اردوغان در منطقه است. فراموش نشود که اردوغان پیاده نظام خود را از ساختار رسمی به نیروهای نیابتی سوق داده است. اردوغان در کودتای نافرجام 2016 ترکیه متوجه شد که نمی تواند در چالش های اساسی، چندان به ارتش تکیه کند. اکنون به نظر می رسد این مهره بازی اردوغان در منطقه در حال ورود به نبردی است که عملا سعودی در آن زمین گیر شده است. ورودی که اگر حالت جدی تری به خود بگیرد، باید منتظر برافروخته شدن شعله های بحران منطقه ای دیگری بود.
دیدگاه تان را بنویسید