شکستهای زنجیرهای آمریکا در برابر پهپادهای ایرانی
امریکاییها با ابزار رسانه و تبلیغات پروپاگاندای خود سعی میکنند به ملتهای جهان اینگونه القا کنند که هم قدرت بلامنازع هستند و هم با بهرهگیری از اتاقهای فکر و مراکز تصمیم ساز (tink tank) دارای این توان هستند که رویدادهای آینده را به درستی پیشبینی کنند و متناسب با آن استراتژی کلان و پلانهای عملیاتی خود را برای تسلیم پذیری دولتها و ملتها به کار گیرند، اما برخلاف این تبلیغات حداقل در مقابل جمهوری اسلامی و ملت ایران در طول این ۴۲ سال نشان دادهاند این سیاستها و اقدامات، آنچنان کارایی لازم را نداشته و درست است که در طول این چهار دهه در مسیر رسیدن ایران به اهداف برنامه ریزی شده انقلاب اسلامی ایجاد چالش و مزاحمت کرده اند، اما اکنون که اقدامات خصمانه آنها را در برابر خود لیست میکنیم و در صفحه مقابل آن، شکستهای امریکا را برمی شماریم، به این واقعیت غیر قابل انکار میرسیم که آنچه مقامات کاخ سفید در طول این سالها نسبت به ملت ایران انجام داده اند، همچون کوبیدن آب در هاون بوده است.
این واقعیت و اعتراف را این روزها از زبان خود آنها که در کف صحنه تقابل با ایران در منطقه نه به صورت نیابتی، بلکه آشکارا و مستقیم قرار دارند، میتوان شنید. همین دو روز پیش بود که «مکنزی»، رئیس سازمان تروریستی ستاد فرماندهی مرکزی ارتش امریکا موسوم به «سنتکام»در گزارش مکتوب خود به کمیته خدمات مسلح مجلس نمایندگان امریکا آورد: «استفاده گسترده ایران از پهپادها در اندازههای کوچک و متوسط بهمنظور شناسایی و حمله، باعث شده که ما برای اولین بار از زمان جنگ کره بدون برتری هوایی کامل عملیات کنیم.»این جمله مکنزی مفهومش این است که امریکا با وجود ادعای گوش فلک کر کن خود در زمینه برتری نظامی و دارا بودن جنگندههای اف ۳۵، پهپادهای «گلوبال هاوک» و هزاران تجهیزات پیشرفته دیگر ازسال ۱۹۵۳ میلادی تاکنون یعنی ۷۰ سال برای اولین باری است که اعتراف میکند در مقابل پهپادهای ایرانی آن هم با تکنولوژی صرفاً داخلی مستاصل شده است. او در همین گزارش خود تصریح میکند: «برتری نظامی ایالات متحده در خاورمیانه رو به زوال است. «باید به روح پرفتوح امام راحل آن پیر خوش ضمیر درود بفرستیم که سی و اندی سال پیش، شرایط امروز مستکبرین و در راس آنها امریکا را به وضوح دیده بود که چنین راهبردی را برای امروز ما به عنوان یکی از اصول و خط مشیهای اساسی برای مبارزه با استکبار طراحی و تعریف نمودند: «ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد.» (صحیفه امام، ج ۶، ص ۴۹۹)
این اصل برای مبارزه با قدرتهای استکباری جهان از اصول و مبانی قرآنی و تعالیم مربوط به تقابل با جبهه کفر و شرک و نفاق در هر عصر و زمان سرچشمه میگیرد. چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم جبهه توحید را مخاطب قرار میدهد و این گونه به خیزش و جهاد قهرآمیز با مستکبران زمین فرا میخواند: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم»؛ هر چه در توان دارید بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.
در این نگاه، دیگر قدرت داشتن و تلاش برای کسب قدرت نه تنها مفهومی مذموم نیست، بلکه حرکتی متعالی است که باید به عنوان یک امر واجب بدان توجه شود. حضرت امام (ره) به مسلمانان یادآوری میکند: «مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم میشود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثهای را به وجود میآورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست.» (صحیفه امام، ج۲۱، ص ۸۳)
کاری که امریکا در افغانستان در ۲۰۰۱ به بهانه ۱۱ سپتامبر و حفظ منافع خود و یا در سال ۲۰۰۳ در عراق به بهانه حذف صدام و یا از سال ۲۰۱۱ تاکنون در سوریه با تشکیل گروههای تروریستی انجام داد آیا مصداق این سخن الهی امام راحل نبود؟ و آیا تنها راه مقابله با امریکا مذاکره است یا تقویت بنیه دفاعی کشور برای شکستن چنگ و دندان چنین متجاوزی که با وجود رو به زوال بودن، ادعای برتری میکند.
پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ که اراده الهی بر آن قرار گرفت تا پوزه امریکا در صحرای طبس به خاک مالیده شود، یادآور اولین شکست سخت امریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی است و اعتراف امروز «مکنزی»به برتری پهپادی ایران اسلامی پس ازگذشت ۴۱ سال از آن حادثه، آن هم در آستانه آن شکست مفتضحانه نشان از تحقق وعده الهی است.
از آن روز تاکنون، افول هژمونیک امریکا کماکان ادامه داشته است و این محل اجماع نظر بسیاری از متفکران عرصه روابط بینالملل در غرب است که با وجود تلاش امریکا برای احیای هژمونی خود، این تلاش ناکام مانده و علیالدوام این کشور در حوزههای مختلف سیاسی، امنیتی ـ نظامی و... روند نزولی را طی میکند. همراهی نکردن بسیاری از دولتها حتی برخی متحدانش، در برخی سیاستها و نیز نفرت بسیاری از ملتها از سیاستهای امریکا، نشانه شکست آنها در فرآیند اقناعسازی برای حضور ناخواسته در این کشورها همچون عراق و افغانستان محسوب میشود و با دولتهایی که در طول این سالها درامریکا حاکم شدهاند از ریگان گرفته تا بوش پدر و پسر و این اواخر اوباما، ترامپ و بایدن، شاهد فاصلهگیری آنها از این هژمونی به اصطلاح اقناعکننده و گرایش به خشونت و زور برای رسیدن به قدرت از دست داده، بوده ایم که راه اندازی چند جنگ در منطقه و جهان که در همه آنها شکست سنگینی را امریکا تجربه کرده است میتوان تلاشی برای بازیافت آن هژمونی دانست.
تا امروز امریکا بیشتر کارتهای اصلی بازی خود را در مقابل ایران و کشورهای محور مقاومت و حتی گروههای مقاومت همچون حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق و انصارالله یمن از دست داده است و دیگر به هیچ وجه تهدید نظامی، تحریمهای فلجکننده و فشارهای رسانهای که با تریلیونها دلار برای تسلیم پذیری ایران و جریان مقاومت در منطقه هزینه کرده، جوابگو نیست و حتی ژنرالهای امریکا که در صحنه رویارویی با ایران قرار دارند این را میدانند این امریکا دیگر کارتبازی جدی نظامی و غیرنظامی در برابر ایران ندارد.
اما هنوز هستند جریانی در داخل کشور با وجود این همه کارنامه سیاه و البته شکست خورده امریکا، آمال و آرزوهای خود را در نزدیکی به این قدرت پوشالی میدانند و با وجود تجربه تلخ برجام، بار دیگر به دنبال مذاکره بااین قدرت رو به افول هستند. این در حالی است که نباید فراموش کرد امریکای امروز، امریکای ۴۲ سال پیش نیست و اعترافهای تکاندهنده سیاستمداران و نظامیان امریکایی از ناتوانی شان، گویای این واقعیت است و پیش از همه، قرآن کریم در اضمحلال مستکبران نوید داده بود و به تأسی از قرآن، رهبری حکیم انقلاب خبر از فروپاشی امریکا میدهند.
دیدگاه تان را بنویسید