شلیک به توهم تنش مدیریت شده صهیونیسم
شرارت و تروریسم، جزء ذات و بخش جداییناپذیر تاریخ صهیونیسم به حساب میآید که با تکیه بر آن به غصب سرزمینهای فلسطین، اردن و سوریه پرداخته و تاکنون به حیات ننگین خود ادامه داده است. در واقع رژیم صهیونیستی موجودیت و حیات خود را با اتکا به شرارت و ترور پیشبرده و از آنجا که حمایت دولتهای غربی و در رأس آن امریکای جنایتکار را نیز داشته، معمولاً توازن قدرت به نفع صهیونیستها بوده و انجام اقدامات تروریستی آنها با کمترین هزینه پیش رفته و به تدریج به یک رویه و عادت و بلکه اعتیاد تبدیلشده و، چون ابزاری برای حل مشکلات داخلی و خارجی به حساب میآید.
دسترسی صهیونیستها به سلاح و فناوری نظامی برتر غرب، حاشیه امن در مجامع بینالمللی تحت تسلط کشورهای غربی و همچنین عدم دریافت پاسخ مناسب در برابر اقدامات تروریستی و توجیه برآمده از آموزههای ایدئولوژیک صهیونیستی و مجازشمردن هرگونه شرارت و جنایت برای دستیابی به اهداف توسعهطلبانه صهیونیسم موجب شکلگیری تروریسم نهادینه شده و حرفهای در ساختار رژیم اشغالگر قدس گردیده که از آن به عنوان ابزاری مؤثر در نیل به هدف بهرهبرداری میکند. چنین خصلتی موجب ایجاد هراس در گروهها وکشورهای هدف و شکلدهی نوعی موازنه وحشت به نفع صهیونیستها شده و عقبنشینی، کوتاه آمدن و بیعملی در مقابل این تروریسم دولتی آشکار و جنایتکارانه را به دنبال داشته که خود مشوقی برای تداوم شرارت صهیونیستها و اصرار بر اقدامات تروریستی از سوی آنان بوده است.
اما دریافت چند سیلی جانانه از حزبالله لبنان و تجربه شکست در برابر مقاومت، تا حدود زیادی ناکارآمدی این شیوه خبیثانه صهیونیستها را نشان داد و شرایط جدیدی پدید آورد که آنان را مجبور به تغییر رویه و حتی استفاده از تروریسم پنهان و نیابتی برای کاهش هزینه کرد.
با طولانی و فرسایشی شدن حضور تروریستهای تکفیری که به صهیونیستها فرصت استراحت داده و بخشی از توان مقاومت اسلامی را به خود مشغول ساخته بود، صهیونیستها که از همراهی و همکاری برخی کشورهای عربی مخالف مقاومت اسلامی برخوردار و در پروژه شوم تروریسم نیابتی متکی بر جریانات تکفیری به نوعی شراکت راهبردی و نزدیک با این دولتها رسیده بودند، برای جلوگیری از فروپاشی جبهه ضدمقاومت و جرئتبخشی به تروریستهای نیابتی، مجدداً در سوریه دست به اقدامات شرورانه زده و در ادامه با روی کارآمدن ترامپ و مواضع تهاجمی و افراطی او به طمع کشاندن امریکا به جنگی مستقیم با ایران اسلامی، به ماجراجویی و اقدماتی تروریستی روآوردند که البته تجارب پنتاگون مانع از تحقق نقشه صهیونیستها گردید.
با شکست تروریستهای تکفیری و پایان یافتن حیات سیاسی دونالدترامپ، صهیونیستها برای کمک به حفظ شرایط مطلوب خویش و جایگزین شدن در روند باجگیری از دولتهای عرب مخالف مقاومت اسلامی و همچنین تشویق دولت جدید امریکا به تداوم سیاستهای تهاجمی قبلی، مجدداً اقدامات شرورانه و تروریستی خود را توسعه داده و با تصور غلط از قدرت ایران و مقاومت اسلامی، تلاش کردند به آن وجه رسمیتر و آشکارتری بدهند که نمونه آن حمله به کشتی ساویز و خرابکاری در تأسیسات نطنز میباشد.
البته صهیونیستها بخشی از اقدامات را برای سرپوش گذاشتن بر اوضاع بیثبات و پرتنش داخلی خود سازمان دادهاند که موجب برگزاری چند انتخابات پیاپی و تداوم اعتراضات بخشهای ناراضی جامعه صهیونیستی شده است.
در چنین شرایطی که رژیم صهیونیستی تصور میکرد موازنه جدیدی رقمزده که با قدرتنمایی هم حمایت امریکا و کشورهای غربی و هم همراهی دولتهای عربی متحد خود را برمیانگیزد، ناگهان اخبار حمله موشکی به تأسیسات هستهای دیمونا و راکتباران شهرکهای صهیونیستی، شکننده بودن وضعیت صهیونیستها را برملا ساخت.
آنچه به این شکنندگی ضریب بخشیده و شکلگیری وضعیت جدیدی را پدید آورده، این است که این بار مرکز هستهای صهیونیستها و آنهم از جبههای جدید، یعنی خاک سوریه هدف قرارگرفته و هم ناکارآمدی سامانههای دفاعی رژیم صهیونیستی در رهگیری و انهدام پرتابه خطرآفرین علیه این تأسیسات به اثبات رسیده است. در واقع این وضعیت هم امنیت داخلی صهیونیستها را به خطر انداخته و هم اعتبار خارجی آنان را نزد دولتهای عربی دلخوش کرده به قدرت پوشالی تروریسم صهیونیستی با سؤال و تردید جدی مواجه ساخته است.
مهمتر اینکه این بازی خطرناک را خود صهیونیستها آغاز کردهاند، ولی تبدیل به تلهای گردید که اعتبار آنان را در داخل و خارج به چالش کشاند و میتواند به تکرار سناریوی جنگ سیوسهروزه از حیث پیامد و خسارت تبدیل شود.
اصابت موشک به نزدیکی تأسیسات هستهای که صدها کیلو اورانیوم برای ساخت سلاح هستهای در آن ذخیره شده، حامل این پیام آشکار به صهیونیستها است که امروز با موازنه جدیدی از قدرت مواجه هستند. موازنهای که هرگونه تنش و بیثباتی میتواند نتایج بسیار سنگین و سرنوشتسازی برای صهیونیستها داشته و دیگر امکان مدیریت این تنشها در اختیار تروریستهای ولو حرفهای و سابقهدار صهیونیست نخواهد بود.
شلیک به دیمونا و تأسیسات هستهای رژیم صهیونیستی در واقع شلیک به سیاست تنش مدیریت شده صهیونیستها بود که گرچه این بار به فاصله نزدیک این تأسیسات اصابت کرد، اما در شرایط لزوم میتواند به قلب آن اصابت و نابودی اشغالگران توسط زرادخانهای رقم خورد که به دست خودشان و در سایه بیتفاوتی و سکوت مجامع تحت نفوذ اربابان غربیشان پدید آمده و به مثابه شیشه عمر آنان به حساب میآید.
دیدگاه تان را بنویسید