او اسرائیلیها را در جنگ غافلگیر کرد
دکتر ولایتی: یاسر عرفات یک اشتباه بزرگ داشت و آن اینکه کمک و وعدههای غرب را باور کرد که میخواهند به او کمک کنند ولی دیدیم که عاقبتش چه شد. احمد جبریل هیچگاه به راهش و آرمانش شک و تردید نکرد.
به گزارش «فرهیختگان»: «احمد جبریل» را بهحق باید یکی از قلههای درخشان 7دهه مبارزه ملت فلسطین علیه اشغالگران صهیونیست دانست؛ مردی که از مارکسیسم آغاز کرد و به اسلام رسید و درطول دوران مبارزه خود هیچگاه یکقدم از آرمان بلندش یعنی پایان اشغالگری و آزادی قدس شریف پاپس نگذاشت. پسرش «جهاد» توسط جوخههای ترور موساد به شهادت رسید و خودش با جداکردن راهش از متحدان قدیمی (مبارزان دیروز و سازشکاران امروز) نشان داد که برای مبارزه با کسی تعارف ندارد. او سالها یکی از نزدیکترین دوستان جمهوری اسلامی ایران بود و بیشترین کمکها را به حزبالله لبنان کرد. تسنیم در گفتوگو با علیاکبر ولایتی، وزیر امور خارجه اسبق جمهوری اسلامی ایران و مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی در امور بینالملل که سابقه دوستی چندینساله با مرحوم احمد جبریل داشت، پیرامون بررسی شخصیت این مبارز نستوه گفتوگو کرده است. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
خیلی ممنون از اینکه این زمان را در اختیار ما قرار دادید تا کمی درمورد یکی از برجستهترین چهرهها میان رهبران مقاومت فلسطین با شما صحبت کنیم. مرحوم آقای احمد جبریل که اخیراً فوت کردند، یکی از تأثیرگذارترین افراد در جبهه مقابله با صهیونیستها بود و ازجمله افرادی است که تا پایان عمر برسر آرمان خود ماند و هیچگاه از این مسیر منحرف نشد. شما طبیعتا بهواسطه مسئولیت خود در دو دهه اول انقلاب خصوصا و بعد از آن تا امروز، ارتباط زیادی با این افراد بهویژه مرحوم احمد جبریل داشتید. شما احمد جبریل را در میان انبوهی از رهبران فلسطینی درطول این چند دهه دارای چه جایگاهی میدانید؟
اگر بخواهیم در ارتباط با چهره انقلابی و تأثیرگذاری مانند احمد جبریل صحبت کنیم که درحقیقت نمادی از مقاومت فلسطینی است، خوب است ابتدا یک نقبی به گذشته بزنیم و کمی درباره فلسطین سخن بگوییم.
در قرن19 میلادی عدهای از صهیونیستها پیش سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی آمدند تا سرزمین فلسطین را از او بخرند. او در آن زمان جملهای گفت به این معنا که «ما تا به حال ندیدیم انسان زنده را کالبد شکافی کنند.»
در آن مقطع به عثمانی، مرد بیمار اروپا میگفتند و خود آنها هم این تعبیر را قبول داشتند ولی میگفتند «ما اگرچه بیماریم ولی هنوز زندهایم.»
سال1916 یعنی اواسط جنگ اول جهانی، قراردادی بین انگلیس و فرانسه بسته شد بهنام سایکسـپیکو که طبق آن، این دو کشور سرزمینهای منطقه را بین خودشان تقسیم کردند؛ فرانسه کشورهایی مثل لبنان، سوریه و اردن و انگلیس هم کشورهایی نظیر فلسطین، عراق و مصر را ازآن خود کردند و گرفتند.
در همان مقطع، خانواده ثروتمند و یهودی روتچیلد در انگلستان درجریان جنگ به دولت انگلیس کمک میکرد و دولت انگلیس هم قول داد سرزمین فلسطین را به آنها بدهد، بعدا ماجرای بیانیه بالفور رخ داد و اختلافات و نزاعها از اینجا شروع شد.
همان موقع از ایران، رضاشاه، سیدضیاءالدین طباطبایی را به فلسطین فرستاد که واسطه بین مسلمانان و یهودیان بود تا زمینهای فلسطینیها را برای یهودیان بخرند.
این مسائل ادامه داشت تا سال1948 که جنگ اول رخ داد و سپس سازمانملل، فلسطین را بین فلسطینیها و صهیونیستها تقسیم کرد. از همان موقع، همه تلاش غربیها بر این بود که مبارزهای شکل نگیرد و اگر هم گرفت، آن را سیاسی کنند و روسای عرب را بخرند تا به مقاومت کمک نشود. در این میان، چهره درخشانی مثل احمد جبریل را داریم که تا آخر عمرش برسر آرمانهایش ماند.
در فلسطین ما با دورانهای مختلفی روبهرو هستیم؛ یک زمانی آرمان فلسطین حول محور اسلام بود و حاجامینالحسینی در حوزه سیاسی اسلامی و عزالدین قسام را در قیام مسلحانه داشتیم.
یاسر عرفات در خاطراتش میگوید وقتی مرحوم نواب صفوی به قاهره آمد و در دانشگاه عینالشمس سخنرانی کرد، او (عرفات) تحتتأثیر ایشان قرار گرفت و جنبش فتح را که آن زمان شاخهای از اخوانالمسلمین محسوب میشد، تشکیل داد.
جدایی از مبارزان دیروز و سازشکاران امروز
جنش فتح کارایی بالایی داشت. در سال1970 یعنی 3سال بعد از جنگ ژوئن، 500نفر از آنها درکنار رود اردن با 12هزار نفر نیروی اسرائیل جنگیدند و پیروز شدند که به «نبرد کرامه» معروف شد.
بعد از آن، ملکحسین پادشاه وقت اردن درصدد بیرون راندن فلسطینیها برآمد و تعداد زیادی از آنها را قتلعام کرد که به «سپتامبر سیاه» معروف شد و برخی معتقدند جمال عبدالناصر از غصه همین قتلعام فلسطینیها سکته کرد. هنوز هم البته حدود نیمی از ساکنان اردن را فلسطینیها تشکیل میدهند.
سازمان آزادیبخش فلسطین یا P.L.O در آن زمان متشکل از 3حزب بود؛ «فتح» به رهبری عرفات، «جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین» به رهبری نایف حواتمه که مسیحی و کمونیست بود و «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» به رهبری جرج حبش که او هم مسیحی و کمونیست بود.
احمد جبریل متحد جرج حبش بود تا اینکه حبش به سمتی رفت که بوی سازش میداد، برای همین جبریل از او جدا شد و تحتعنوان «جبهه خلق برای آزادی فلسطین-فرماندهی کل» عمل میکرد.
بعدا گروههای مخالف کمپ دیوید مثل فتح انتفاضه به رهبری سرهنگ ابوموسی، الصاعقه به رهبری زهیرمحسن و دیگران که با شاخه زیتون عرفات و اسلو و مادرید هم مخالف بودند، در دمشق دور هم جمع شدند. دمشق برای فلسطینیها بهترین جا بود و بسیاری از آنها آنجا حضور داشتند.
یک جبههای تشکیل شد بهنام «جبههالصعود و التصدی» که شامل سوریه، لیبی، یمنجنوبی، الجزایر و سازمان آزادیبخش فلسطین (P.L.O) میشد. بعد از انقلاب ما هم با آنها ارتباط داشتیم. کمکم سازمان آزادیبخش پس از اجلاس مادرید و اسلو بهسمت سازش رفت و دنبالهروی کمپ دیوید شد.
بعد از آن، الجزایر و P.L.O هم کنار رفتند و تنها 3کشور ایران، لیبی و سوریه ماندند که اجلاس را در تهران، طرابلس و دمشق برگزار میکردیم. گاهی هم که آنها به ایران میآمدند، من برای اینکه دوستی و صمیمیت بیشتر شود، آنها را در منزل به شام دعوت میکردم.
از آن دو کشور چه کسانی میآمدند؟
فاروغالشرع وزیر امور خارجه سوریه و علیترکی وزیر امور خارجه لیبی. خود این موضوع ایجاد صمیمیت میکرد. حضرتآقا هم همیشه به بنده میفرمودند رابطه بین کشورها، رابطه بین انسانهاست و ما هم سعی میکردیم با اینها رابطه دوستانهای داشته باشیم. با پرز دکوئیار (دبیرکل اسبق سازمانملل) هم با همین دوستی و صمیمیت کارمان را پیش میبریدم.
سوریه ازجمله کشورهایی بود که درکنار جبههالصعود و التصدی محکم ایستاد و با کمپ دیوید هم مخالفت کرد و خدا رحمت کند مرحوم حافظ اسد را. شرایط بهگونهای بود که مهمترین مبارزین فلسطینی هم در سوریه مستقر بودند.
شما چه ویژگیای را در آقای احمد جبریل بارزتر از بقیه میدیدید؟
بسیار مخلص بود. مرحوم احمد جبریل در ابتدا گرایش کمونیستی داشت و اصلا معلم کمونیسم در میان فلسطینیها بود ولی با انقلاب ایران، درون او نیز انقلابی پدید آمد و به اسلام پیوست و من معتقدم ایشان شیعه بود. او در جمع عدهای از علما که ظاهرا به عرفات هم نزدیک بودند، گفته بود من مسلمان شدهام ولی نه اسلام شما، بلکه اسلام امامخمینی(ره).
آدم صریحی هم بود و جزء یاران و حامیان همیشگی جمهوری اسلامی محسوب میشد. بعدا هم که حزبالله تشکیل شد، از آنها حمایت کرد. اساسا هر حرکت اسلامی که در منطقه رخ میداد، احمد جبریل حامی آن بود.
با لیبی هم روابط خوبی داشت و امکانات خوبی هم از قذافی میگرفت. اینطور نبود که امکانات را بگیرد و انبار کند، به بهترین شکل آنها را بهکار میگرفت. خصوصا در جنگ 16روزه حزبالله و اسرائیل در سال1996.
ماجرای انتقال موشک به حزبالله در جنگ 16روزه
یعنی قبل از عقبنشینی از جنوب لبنان؟
بله. اسرائیل در سال1982 جنگی را شروع کرد و تا بیروت هم آمد. ابتدا تشکیلات امل که امام موسی صدر آن را پایهگذاری کرده بود و نیروهای شیعه و مخلص عضو آن بودند، با صهیونیستها مقابله کردند و بعد هم که نیروهای انقلابیتر رفتند و حزبالله را تشکیل دادند. بنده و افرادی نظیر مرحوم آقای محتشمیپور، مرحوم آقای شیخالاسلام، آقای اختری سفیر سابقمان در سوریه و دیگران از روز اول در جریان تشکیل حزبالله بودیم و این دوستان زحمت بسیار کشیدند.
ما دیدیم که همه وزرای امور خارجه غربی به حمایت از اسرائیل برخاستند تا حزبالله را از بین ببرند. بنده مامور شدم تا در دمشق مستقر شوم و هر کاری که میتوانم بکنم. 9روز آنجا بودم. یکروز هم به مراکش رفتم و با ملکحسن دیدار کردم و از او خواستم کاری بکند. در آن زمان هرکس میخواست کاری را از پیش ببرد به دیدن ما میآمد.
آنموقع صهیونیستها از طریق جاسوسهایشان فهمیده بودند که حزبالله 1000موشک کاتیوشا دارد و روزی 100موشک هم شلیک میکند. آنها صبر کردند تا بعد از 10روز، موشکهای حزبالله تمام شود ولی حزبالله در روز یازدهم هم 100موشک دیگر شلیک کرد و روز دوازدهم و همینطور تا روز شانزدهم که اسرائیل بالاخره دستانش را بالا برد.
کسی شاید پشتصحنه این را نداند که این موشکها از کجا میآمد. همه آنها را احمد جبریل به حزبالله داد. انبارهایش را روی حزبالله باز کرد و گفت هرچقدر میخواهید بردارید.
احتمالا پسر احمد جبریل یعنی جهاد هم برای همین ترور شد. شنیده میشد که در انتقال تجهیزات خصوصا راکت به حزبالله نقش اساسی داشته است.
بله. آنها یک خانواده محترم، مبارز و مخلص بودند که خودشان هم بسیار مورد احترام ایران و حزبالله قرار داشتند.
ایشان هر اتفاق و مراسمی در ایران بود حضور پیدا میکرد و در صف اول هم مینشست. مقابل بزرگان عرب میایستاد. او پرونده زنده مبارزه فلسطین بود.
من مکرر با او دیدار داشتم. لحظهای در مبارزه برای فلسطین تعلل نکرد و هیچگاه تن به سازش نداد و همه را هم هدایت میکرد. حتی کسی مثل سرهنگ ابوموسی که خودش آدم بزرگی بود، از او تبعیت میکرد.
به حماس هم اعتقاد داشت و در قول و عمل یک تحلیلگر استخوان خردکرده صحنه فلسطین محسوب میشد.
چقدر در حوزه عملیاتی با ایران هماهنگ بود؟
او بهجز اینکه یک همراه تمامعیار با مجموعه مقاومت بود، خودش را تابع محض رهبری نظام چه در زمان امامخمینی(ره) و چه در زمان حضرتآقا میدانست و اگر میفهمید نظام تصمیمی گرفته است، بلاشک حمایت میکرد و تابع بود.
با امام(ره) هم دیداری داشت؟
دیدار خصوصی فکر نمیکنم ولی مکرر با حضرتآقا دیدار داشت و آقا هم بین همه فلسطینیها اعتبار خاصی برای احمد جبریل قائل بودند.
احمد جبریل به راهی که میرفت اعتقاد داشت و میدانست چه میکند و راه نجات فلسطین را در تبعیت از رهبری میدید.
نقش ایران هم در حمایت از مقاومت یک نقش ویژه است. شما دیدید که شخصیت برجستهای مانند آقای هنیه صراحتا بعد از جنگ اخیر 12روزه گفت همه آنچه به ما کمک شد از طرف جمهوری اسلامی ایران بود و لاغیر. میگفت کشورهایی مثل قطر و مصر تنها برای میانجیگری آتشبس جلو آمدند ولی ایران بود که به ما کمک کرد. بسیاری از مجموعههای مبارزان فلسطینی چه در غرب رود اردن، چه در غزه و چه در اردوگاهها بهنوعی خودشان را منتسب به جمهوری اسلامی میدانند و بخش مهمی از این مساله مدیون احمد جبریل است.
خیلی روی موضوع ایران حساس بود و اگر گاهی دشمنان جمهوری اسلامی به موضوعی که خلاف انتظار از ایران بود دامن میزدند، بلافاصله تماس میگرفت تا مطمئن شود.
فکر میکنم مقطعی که برخی شعار «نه غزه نه لبنان» سر دادند، یکی از همان مقاطع باشد که برخی دوستان ایران را در خارج از کشور نگران کرد.
بله؛ چراکه این افراد اقلیتی هستند که یا فریب خوردند یا نمیدانند چه میگویند.
خیلی هم وارد درگیریهای داخلی گروههای فلسطینی نمیشد.
جایگاه و شأن او بالاتر از این اختلافات بود ولی حرفش نافذ بود و همه هم او را قبول داشتند و از او تبعیت میکردند.
به نظر شما فرق میان کسی مثل احمد جبریل و یاسر عرفات در چیست؟
یاسر عرفات یک اشتباه بزرگ داشت و آن اینکه کمک و وعدههای غرب را باور کرد که میخواهند به او کمک کنند ولی دیدیم که عاقبتش چه شد. احمد جبریل هیچگاه به راهش و آرمانش شک و تردید نکرد.
آخرینبار کی او را دیدید؟
هروقت به سوریه میرفتم او را میدیدم. آخرینبار اگر اشتباه نکنم 3سال قبل بود. همان روحیه را داشت و هیچ تغییری نکرده بود.
دیدگاه تان را بنویسید