ادعاهای جدید زیباکلام؛
نقش احمدی نژادی ها در کابینه رئیسی
آرمان ملی: جامعه با مسائل و مشکلات بسیاری مواجه است و در تابستان داغ سال 1400 برخی کمبودها و کاستیها نیز باعث شده تا صدای اعتراض و نارضایتیهای مردم بیش از پیش بلند شده و شنیده شود.
بحران آب در مناطق جنوبی کشور به خصوص استان خوزستان و شهرهای تابعه، معضل قطعی برق در تهران و سیار استانها، تورم، مشکلات اقتصادی و معیشتی و مهم تر از همه مساله بیماری کرونا که هر روز ابعاد گستردهتری به خود میگیرد موجب شده تا بسیاری از مردم نگاه امیدوارانهای به آینده نداشته باشند و اعتماد خود را به تغییر وضعیت از حالت موجود به شرایط مطلوب از دست بدهند. این در حالی است که دولت حسن روحانی روزهای پایانی عمر خود را سپری میکند و سید ابراهیم رئیسی طی یکی دو هفته آینده رسما به جای وی به کرسی خواهد نشست. اما پرسش همچنان برقرار است که اساسا با تغییر افراد و دولتها میتوان شاهد تغییراتی اثرگذار در روندها در راستای ایجاد امید و اعتماد در مردم بود. رئیسی شعار تغییر به نفع مردم را مطرح کرده است اما با وجود مشکلات پیش رو مثل بحران آب باید دید چه میزان در این هدف خود برای ایجاد تغییر موفق خواهد بود. در این راستا برای بررسی شرایط موجود جامعه، بحرانهای موجود و اعتراض مردم، دولت سیزدهم و کابینه رئیسی و آنچه در سپهر سیاسی و اجتماعی کشور میگذرد «آرمان ملی» با صادق زیبا کلام استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفت و گو پرداخته است که میخوانید. گمانهزنیهای بسیاری در خصوص دولت سیزدهم و کابینه آقای رئیسی مطرح میشود با توجه به حواشی پیرامون این مساله تحلیل و ارزیابی شما از کابینه آقای رئیسی چگونه است؟
یک روالی همواره در ایران بوده که کسانی که در ستادهای یک نامزد فعال هستند و مسئولیتهای اصلی را دارند معمولا وقتی نامزد مورد نظرشان برگزیده میشود آن افراد نیز هسته مرکزی دولت را تشکیل میدهند. لذا فکر میکنم که دولت آقای رئیسی نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. برای اینکه طبیعی است این اتفاق بیفتد، چراکه عدهای هفتهها و ماهها با یکدیگر کار کردند و علی القاعده یک هماهنگی و توافقات اولیه میان آنها وجود دارد و دلیلی نیست که آقای رئیسی از جای دیگر یا جریانات دیگر دعوت به همکاری کند. طبیعی است که رئیس جمهور منتخب از کسانی که در ستادهایشان فعال بودند و هسته اصلی ستاد مرکزیاش را تشکیل میدهند در کابینه دولت آینده خود استفاده کند. من قبلا هم گفتم که یک نزدیکی گسترده و پر رنگی میان کسانی که با آقای رئیسی ظرف یک تا دو سال گذشته کار میکردند و طرفداران آقای احمدینژاد وجود دارد. یعنی در عمل اینگونه بوده که احمدینژادیها هسته مرکزی دولت آقای رئیسی را تشکیل میدهند. مثلا آقای نیکزاد که رئیس ستاد آقای رئیسی بود در حقیقت وزیر آقای احمدینژاد بود یا آقای فرهاد رهبر که از نزدیکان آقای رئیسی است رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت احمدینژاد بود که سالهای 85 و 86 سازمان برنامه و بودجه منحل شد و عملا آقای رهبر هم رئیس دانشگاه تهران شد. مقصودم این است که خیلی از کسانی که به آقای رئیسی نزدیک بودند و جزء فعالان ستاد وی بودند کسانی هستند که با آقای احمدینژاد کار میکردند. البته ممکن است که برخی از اینها از سال 92 به این سو که آقای احمدی نژاد دولت را تحویل داد خیلی با او نزدیک نبوده باشند. اما مساله مهم این نیست که آنها ظرف 8 سال گذشته چقدر با آقای احمدینژاد نزدیک بودهاند. بلکه مساله مهم این است که اینها به اندازه کافی با نگاه آقای احمدی نژاد به لحاظ فکری نزدیک بودند که به دولت وی پیوستند و حالا نیز با آقای رئیسی کار میکنند. ضمن اینکه درست است که آقای احمدینژاد ظرف یکی دو سال گذشته مواضع عجیب و غریبی را اتخاذ کرده است اما نباید این نکته را فراموش کرد که به هر حال در میان اصولگرایان کم نیستند کسانی که به رغم اتخاذ این مواضع از سوی آقای احمدینژاد ظرف یکی دو سال گذشته همچنان به وی وفادارند و به او به عنوان یک نیروی اصولگرا و حزبالهی اعتقاد دارند. البته خیلی به بحث ما مربوط نمیشود و من فقط خواستم بگویم که اعضای کابینه آقای رئیسی قرار نیست چهرهها و افراد ناشناختهای باشند و قطعا همان افرادی خواهند بود که در ستادهای آقای رئیسی حضور داشتند. در ستادهای رئیس جمهور منتخب نیز علیالاغلب و اکثرا کسانی بودند که اعضای جبهه پایداری، نزدیک به احمدی نژاد، اصولگرایان تندرو و این تیپ افراد بودند. بنابراین ستون فقرات و شاکله دولت آینده را این افراد تشکیل خواهند داد.
با توجه به شرایط موجود کشور بحران آب، قطعی برق، مشکلات معیشتی، تورم، تحریم و... ارزیابی شما از شرایط فعلی چگونه است و دولت آقای رئیسی چه میزان قادر خواهد بود که این مشکلات را حل و فصل کند؟
در خصوص این مساله دو نظر وجود دارد؛ نظری که غالب است و در میان خیلی از اصولگرایان تندرو وجود دارد این است که مشکلات و مسائل را بیش از آنچه که بنیادی بدانند ناشی از ناکارآمدی و ضعف اجرائی و مدیریتی دولت آقای روحانی میبینند. یعنی معتقدند مشکلاتی مثل کم آبی و بی برقی و... ناشی از ضعف اجرائی و مدیریت دولت آقای روحانی به خصوص در 4 سال دوم دولتش بوده و اگر یک سری مدیران اجرائی توانمند، لایق، مدیر، مدبر، جهادی و ایثارگر وارد میدان شوند میتوانند مشکلات و مسائل را حل کنند. البته من معتقدم کسانی که خواهند آمد یعنی وزیر نیرو، رئیس توانیر، معاون اول و سایر مقامات زیرمجموعه آقای رئیسی نیز در دولت قطعا نمیتوانند معجزه کنند. هرچند که ظرف دو سال گذشته مشکلات عدیدهای کشور را فرا گرفته و اصولگرایان سعی کردند که همه مشکلات را به گردن آقای روحانی و دولتمردانش بیندازند. در حالی که من اینگونه نمیاندیشم و فکر میکنم خیلی از مسائل و مشکلاتی که امروز کشور با آن مواجه است در نتیجه سیاستهای نامطلوب یا به واسطه برنامهریزیها و آینده نگریهایی بوده که میبایست صورت میگرفته و نگرفته است. این حرف من به هیچ وجه به این معنا نیست که همه مسئولانی که در این هشت سال و بخصوص در 4 سال دوم با آقای روحانی بودند گل بیعیب هستند. خیر؛ قطعا ضعفها و قصوراتی متوجه برخی از وزرا و مسئولان دولت آقای روحانی است. اما به نظر من مساله خیلی عمیقتر از اینها است. یعنی مقصودم این است که نمیشود گفت که مثلا وضعیتی که اکنون آب خوزستان با آن روبهرو شده چقدر ناشی از ضعف مدیریتی مسئولان اعم از استاندار، وزارت نیرو، جهاد کشاورزی... است و چه میزان ناشی از بیفکریها عدم سرمایهگذاریها و مشکلات و مسائل بلندمدت است. زمانی شما در خوزستان با مساله آب کشاورزی طرف هستید. آب کشاورزی با بارندگی و وضعیت سدها ارتباط پیدا میکند که تا حدودی میشود گفت که ما دچار خشکسالی هستیم، بارندگی کم بوده و... اما اکنون مشکلی در خوزستان با آن مواجه هستیم بحث آب آشامیدنی است. 5 درصد یا حداکثر 10 درصد آب خوزستان مصرف خانگی دارد و نود درصد آن مصارف صنعتی و کشاورزی دارد. حال من نمیخواهم به آن نود درصد بپردازم چون مقداری بلند مدتتر است و اما آن 10 درصد که اب آشامیدنی است مسئولان ما حتی این مقدار را نیز سرمایه گذاری نکردند. یعنی انتقال آب آشامیدنی به شهرهای مختلف خوزستان مثل اهواز، سوسنگرد و ... چیزی نبوده که بگوییم مشکل خشکسالی یا ... بوده است، بلکه این بی برنامگی، فقدان سرمایه گذاری و بی فکری است. زیرساختهایی که چهل سال است احداث شده و خیلی زنگ زده و پوسیده شده و خیلی از آب آشامیدنی هرز میرود. دیگر اینکه به جمعیت نیز اضافه شده است. لوله کشی اصلی که در ایران صورت گرفته عمدتا برای دهه 40 یعنی حدود 50 سال پیش است. بسیاری از شهرهای بزرگ ایران در دهه 40 آب شرب و لوله کشی برایشان درست شده است. لوله کشی بخشهای وسیعی از خود تهران نیز برای سالهای 30 و 40 است. خب در دهه 40 لوله کشی شده و اواخر دهه 50 به انقلاب خوردیم اما در دهههای شصت، هفتاد، هشتاد و نود از این چهل سالی که انقلاب شده واقعا چقدر برای بازسازی و گسترش لوله کشی آب سرمایه گذاری شده است من اطلاع دقیقی ندارم اما آنچه که امروز در خوزستان شاهد هستیم در خوزستان چندان سرمایه گذاری صورت نگرفته است. یعنی میتوانیم این سوال را مطرح کنیم که ظرف 40 سال گذشته به رغم چندین برابر شدن جمعیت شهرهای خوزستان به نسبت این افزایش جمعیت توسعه لوله کشی گسترش پیدا کرده است؟ من پاسخ را منفی میدانم و معتقدم که به آن صورت سرمایه گذاری نشده است. چقدر در دهه 60 و 70 پیش بینی شده با توجه به اینکه اهواز با گسترش جمعیت روبهرو است برای آب شربش باید چه کنیم. پس این دیگر مساله بردن آب به بیرون نیست.
یعنی شما معتقد نیستید که تاکنون تصمیمات اشتباهی در این خصوص گرفته شده؛ چون بسیاری انتقال آب از خوزستان به نقاط دیگر کشور را عامل اصلی میدانند.
من منکر این مشکل نیستم اما بحث من آب کشاورزی نیست و بیشتر آشامیدنی است. در اهواز، سوسنگرد و شادگان این کشاورزان نیستند که شعار میدهند، بلکه این مردم شهری هستند که با کمبود آب آشامیدنی مواجهند. میخواهم بگویم که فکر نمیکنم آب آشامیدنی خوزستان را لولهکشی کرده و خارج کرده باشند. اصلا سرمایه گذاری برای آب آشامیدنی خوزستان صورت نگرفته است. فکر اینکه بودجه مناسبی برای آب شرب خوزستان تخصیص داده شود نبوده است. به علاوه مشکلات دیگری مثل مهندسی نادرست سد گتوند که دولت آقای احمدی نژاد به رغم اخطارهای بسیار متخصصین این سد را تکمیل کردند که اکنون این مساله نیز برای خوزستان مشکل ساز شده است. وقتی بودجه لازم برای آب آشامیدنی مردم سرمایه گذاری نمیشود نباید با برخی توجیهات مثل اینکه مشکل در دولت روحانی و آقای اردکانیان وزیر نیرو مقصر است. یا اینکه بگوییم چرا در 10،15سال پیش آب رودخانه جراحی یا کارون را لوله کشی کرده و به یزد یا اصفهان بردند اصل موضوع را به حاشیه ببریم. البته من نمیخواهم بگویم این اتفاقات نیفتاده اما تامین آب آشامیدنی علی القاعده برای مسئولان در هر دولتی باید از اولویت خیلی بالایی برخوردار میبوده است. حال سوال اینجا است که آیا این اولویت در تاممیگویم خیر. البته در سایر مسائل نیز میتوان این بحث را مطرح کرد. آیا در خصوص مبارزه با کرونا و تهیه واکسن این آینده نگری و سرمایه گذاری صورت گرفته است؟ پاسخ این است که خیر. لذا من خیلی دوست ندارم جای آقای رئیسی باشم چراکه آقای رئیسی با کوهی از مشکلات مواجه است.
فکر میکنید رئیس جمهور منتخب بتواند در کوتاه مدت و بلند مدت از پس این مشکلات برآید؟
من پاسخ به این سوال را با یک پرسش آغاز میکنم. اینکه برای آب آشامیدنی خوزستان بودجه نبوده چه میزان به بی لیاقتی دولت آقای روحانی باز میگردد؟ وقتی بودجه و اعتبار کافی نیست قطعا در دولت آقای روحانی متخصصین و برنامهریزانی بودند که میدانستند در خوزستان با مشکل آب آشامیدنی روبهرو خواهیم شد. ممکن است که در سال 98، 99 و حتی 1400 هم اتفاق نیفتد اما در 1401 اتفاق میافتد. نکته اینجا است که آینده نگری، برنامه ریزی و بودجه و اعتبار لازم که باید برای نیازهای لازم کشور باید وجود داشته باشد متاسفانه مغفول مانده است. در جهت عکس مساله هستهای، امور نظامی، فرهنگی از اولویت برخوردار بوده است. اینها مسائلی است که خیلی به اینکه چه کسی وزیر است ارتباطی پیدا نمیکند. حال وزیر نیرو آقای اردکانیان باشد یا وزیری که آقای رئیسی معرفی میکند. وقتی برنامهریزی کلانی برای آب آشامیدنی خوزستان صورت نمیگیرد و بودجهای تخصیص داده نمیشود و اولویت چیزهای دیگری است قرار است آقای رئیسی چه معجزهای کند؟ ما میتوانیم بگوییم روحانی و اردکانیان بیلیاقت هستند، اما وقتی بودجه نیست خب وزیری که آقای رئیسی هم معرفی کند خواه ناخواه بیلیاقت خواهد شد چون نمیتواند کاری از پیش ببرد. لذا اینها اصلا بیلیاقت نیستند، بلکه این شرایط پیامدهای اولویت نداشتن خیلی از مشکلات و مسائل کشور است.
فکر میکنید برای این مساله چه راهکارهایی میتوان در نظر گرفت؟
من فکر میکنم که اولویتها باید مقدار زیادی جابهجا شوند. این اولویتی که در برخی حوزههایی که گفته شد مصرف میکنیم باید جای خود را به تامین آب، برق، واکسن و... بدهد. برای همین است که من شانس زیادی برای آقای رئیسی نمیبینم. برای اینکه آقای رئیسی قرار است چکار کند. وقتی بودجه و اعتبار نیست وزیر نیروی آقای رئیسی باید چه کند و از کجا اعتبار بیاورد. اینها است که مسائل اصلی و مهم هستند.
پیش از این در خصوص بحث سیاست خارجی و مخصوصا برجام بارها به بحث برجام 1400 اشاره کردید؛ اساسا هنوز هم به این مساله معتقد هستید و مشکل عدم توافق در مذاکرات شش دور گذشته را چه میبینید؟
بله؛ اکنون که در اواخر تیر و اوایل مرداد ماه هستیم و تا پایان این ماه نیز دولت آقای رئیسی به مجلس معرفی خواهند شد من معتقدم که قطعا توافق صورت خواهد گرفت. من معتقدم که دلیل عدم توفیق در مذاکرات را میتوان در تغییر دولت در ایران و دلایل دیگر دید. اساسا توافق با آمریکا بر سر مساله هستهای بخشهای مختلفی دارد. یک بخش آن آزاد شدن بخشی از داراییهای ایران است. نفتی که ما فروختیم و به واسطه تحریمها نتواستیم پول آن را وارد کشور کنیم. حدس زده میشود که بین 45 تا بعضا 70 میلیارد دلار داراییهای ما است که به واسطه تحریمها نتوانستیم جابهجا کنیم. فکر میکنم در مرحله اول بخشی از این داراییها که رقم قابل ملاحظهای است آزاد خواهد شد. اما فکر نمیکنم مثل توافق سال 94 با اوباما همه را در اختیار دولت ایران قرار دهند بلکه بخشی در اختیار دولت ایران قرار میگیرد ولی بخش دیگر به صورت واکسن، دارو، ماشینآلات و مواد غذایی خواهد بود. در مقابل این آزاد شدن نیز ما دوباره در چارچوب برجام باز خواهیم گشت و تمام فعالیتهایمان زیر نظر آژانس خواهد رفت. البته به این سادگی نخواهد بود، چرا که آمریکاییها اصرار خواهند کرد که ما نسل جدید سانتریفیوژها را کنار بگذاریم. اما ایران کنار نمیگذارد و به عنوان تحقیقات پیش میبرد. البته معتقدم اینها در نتیجه مذاکرات انجام خواهد شد و در حقیقت فعالیت هستهای کشورمان دو مرتبه تحت نظر آژانس خواهد رفت. در مقابل نیز مقداری تحریمها لغو شده و جریان سوئیفت به کار میافتد. در خصوص FATF نیز معتقدم که ایران عقب نشینی خواهد کرد و ما به FATF خواهیم پیوست. چون اگر نپیوندیم تحریمها هم برداشته شود به این سادگی نمیتوانیم از سیستم بینالمللی انتقال ارز استفاده کنیم. بنابراین چارهای نداریم جز اینکه تکلیف FATF را روشن کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید