تحولات افغانستان بلای جان امنیت ایران میشود؟
عیسی محمدحسینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: از هم اکنون زمزمه های بروز اختلاف در درون طالبان آغاز شده است. به هر حال طیف متنوعی از جریان های فکری در درون طالبان وجود دارد که در آینده ای نه چندان دور سرآغاز بروز جنگ های داخلی در بین گروه های تروریست طالبان خواهد بود، ریشه این جنگ ها را می توان در اختلافات جدی بر سر تقسیم قدرت دید که زمان، آن را روشن تر خواهد کرد. از طرفی گروه ها و انشعاباتی از گروه های طالبان و داعش و القاعده و بسیاری دیگر باعث پیچیدگی بیشتر منازعات داخلی افغانستان خواهد شد و برای مردمش فقر و تنگدستی و بی خانمانی بیشتر و برای همسایگان ناامنی بیشتر را فراهم خواهد کرد.
خاورمیانه پس از قرن ها هنوز هم مرکز رقابت ژئوپلیتیکی قدرت های بزرگ و همچنان شاهد سرریز رقابت ها و تنش های قدرت های برون منطقه ای به درون مرزهای خود است. نگاهی به تاریخ سیاسی این منطقه و سرگذشت برخی کشورها از جمله افغانستان در قرن گذشته به خوبی گواهی می دهد که در قلب رقابت قدرت های جهانی، خاورمیانه همواره یکی از مراکز اصلی این هماوردی ها و یکی از کانون های اصلی تنش بوده است. بروز جنگ های نیابتی و ظهور شبکه های تروریستی در تشدید شرایط بحرانی به عنوان کانون های اصلی رقابت و برهم زننده توازن قوا، منطقه را همچون بشکه باروت آماده انفجار نگه می دارد. گویی که قرار نیست کشورهای این منطقه و مردمش روی آرامش به خود ببینند سیاستمداران خبره تر، از دیگر کشورها به عنوان کارت بازی استفاده می کنند و ایضاً برخی گروه های تروریستی تا نزدیکی های خط پایان و نابودی رفته اند و انگار قرار نیست این گاو سر بریده پوست کنده شده کاملاً از بین برود حداقل دمش را نگه می دارند تا در مواقع اضطراری تجدید قوا شود و قواعد بازی را بر هم بزند. نظیر گروه تروریستی طالبان.
افغاستان کشوری که حدود 50 سال شرایط بحرانی را تجربه کرده، تحولات آن همیشه همچون آتش زیر خاکستر باقی مانده است. این نوع تزلزل و بی ثباتی در کشور و همسایه شرقی ایران نه تنها به نفع ایران نیست بلکه همواره جزء تهدیداتی است که باید با دقت تحولات آن را زیر نظر گرفت از این رو هر اتفاقی در همسایه شرقی کشور رخ دهد، تاثیری مستقیم بر ایران می گذارد. برای همین در طول این سال ها هیچ گاه افغانستان از سپهر مناسبات بین المللی ایران دور نبوده است. پیشروی مافوق تصور طالبان در تصرف شهرهای افغانستان تا تصرف کابل در کمترین زمان ممکن و مهمتر از همه بدون خونریزی، نشان از توافق پشت پرده طالبان با نیروهای مداخله گر خارجی از جمله آمریکا، روسیه، چین، پاکستان، و ایران دارد. این امر نشانگر بروز عنصر دیگری در نوع رفتار طالبان دارد که حکایت از کسب تجربه در امور دیپلماسی و بویژه برای ماندگاری در قدرت و کشورداری مؤثر است.
جالب تر از همه برخی موضع گیری ها در داخل کشور ما بسیار برای نگارنده این سطور، و بسیاری از مردم تعجب برانگیز بود. برخی تریبون داران همه چیزدان، نظراتی از در ذوق زدگی در به قدرت رسیدن طالبان از خود بروز دادند به طوری که حتی نتوانستند شادی و شور و شعف خود را پنهان کنند. یقیناً این ذوق زدگی برخلاف دیدگاه مردم افغانستان و حتی مردم ایران در قبال این گروه تروریستی است. زمانی واقعیات آشکارتر خواهد شد که قدرت طالبان تثبیت و به افزایش اقتدار رسیده باشند، آن وقت است که چهره واقعی آن با برداشتن نقاب کاملاً هویدا خواهد شد.
قبل از هر چیز باید دید که طالبان تا چه میزان بر تحولی که اشاره کرده اند، پایبندند. سوالی که مطرح است این است که تحول و دگرگونی طالبان، عقیدتی است یا سیاسی؟ پاسخ کوتاه به این سوال این است که به نظر برای تثبیت قدرت چنین رویه ای در پیش گرفته شده است. اما برای پاسخ کلی نیازمند علائمی از تغییر و تحول عقیدتی و آرمانی طالبان است که به نظر به صبر و شکیبایی و زمان بیشتر نیازمند است.
در نگاه اول باید بررسی کرد که چهره مهربانانه طالبان امروز چه تفاوتی با طالبان 20 سال گذشته دارد و چه چیزی تغییر کرده است؟ طالبان اعلام کرده اند که به دنبال برقراری حکومت اسلامی هستند، سؤال: الگوی اسلامی که قرار است از آن پیروی کنند چه شاخصه هایی دارد؟ از نوع حکومت اسلامی ایرانی است یا نوع جدیدی از حکومت اسلامی بر اساس سنت سنی مذهب است؟ آیا این طالبان نماینده کل طالبان هستند؟ یا انشعابی از آن؟ طالبان امروز اندیشه های دیرینه و سنتی خود را در کجا پنهان کرده اند؟ چگونه از آن اندیشه ها که با سر بریدن و کشتن انسان های بیگناه راه بهشت را می پیمودند فاصله گرفته اند؟ اندیشه هایی نظیر ضد شیعه، ضد زن، ضد دموکراسی و رفتارهای وحشیانه سربریدن ها و بسیاری از اعمال زشت و ناپسند و غیر اصولی دیگر.
به نظر می رسد طالبان امروز فقط و فقط از حمایت ۱۵ الی 20 درصد از کل جمعیت افغانستان برخوردار باشند بنابراین به نظر می رسد این گروه که با پرونده سیاه خود نشان حک شده تروریست را بر پیشانی خود دارد برای تشکیل قدرت و حکومت و مدیریت با مشکلات عدیده ای روبه رو خواهد بود.
نکته مهمتر این است که از هم اکنون زمزمه های بروز اختلاف در درون طالبان آغاز شده است. به هر حال طیف متنوعی از جریان های فکری در درون طالبان وجود دارد که در آینده ای نه چندان دور سرآغاز بروز جنگ های داخلی در بین گروه های تروریست طالبان خواهد بود، ریشه این جنگ ها را می توان در اختلافات جدی بر سر تقسیم قدرت دید که زمان، آن را روشن تر خواهد کرد. از طرفی گروه ها و انشعاباتی از گروه های طالبان و داعش و القاعده و بسیاری دیگر باعث پیچیدگی بیشتر منازعات داخلی افغانستان خواهد شد و برای مردمش فقر و تنگدستی و بی خانمانی بیشتر و برای همسایگان ناامنی بیشتر را فراهم خواهد کرد.
در پایان روی سخن با کسانی است که دست و پا شکسته و با دستپاچگی درصدد تطهیر این گروه تروریستی برآمده اند، آیا یادشان نیست بسیاری از دیپلمات های ما بدست همین طالبان قتل عام شدند؟ فقط یک سوال از محضرشان، اگر در شرق کشور به مشکل برخوردیم آیا حاضرند خود یا اعضای خانواده شان در نوک پیکان منطقه بایستند و از کشور و مردم دفاع کنند؟ یا آن زمان هم می خواهند سخنرانی کنند و با رنگ و لعاب تقدس، داوطلب جنگ پذیرش کنند.
دیدگاه تان را بنویسید