«مثلثآنلاین» گزارش میدهد؛ چرا نهاد اجماعساز اصلاحطلبان نمیتواند به کار خود ادامه دهد؟
خط بطلانی بر کار تشکیلاتی اصلاحطلبان
عمر نهاد اجماعساز اصلاحطلبان بسیار کوتاهتر از آنچیزی بود که تصور میشد و سرنوشتی تلختر از شورای عالی سیاستگذاری داشت.
گروه سیاست مثلثآنلاین: وقتی اصلاحطلبان نهاد اجماعساز را که بعدها به «جبهه اصلاحات ایران» تغییر نام داد، ایجاد کردند مدعی بودند که قرار است این تشکل سیاسی احزاب اصلاحطلب را به صورت یک جبهه منسجم در آورد و آن ذیل این جبهه واحد فعالیت کنند و حتی گفته شد یکی از اهداف نهاد اجماعساز انتخابات است و در این تشکیلات قرار است در آینده نیز به فعالیت خود ادامه دهد؛ موضوعی که درست از آب درنیامد و به گفته علی تاجرنیا این تشکیلات به پایان خود رسیده است: «نهاد اجماعساز برای مأموریتی در مدت انتخابات ریاستجمهوری و شوراها تشکیل شده بود و عملا با پایانیافتن انتخابات، کارایی و نقش آن تمام شده است؛ بنابراین این نوع نهاد ادامه فعالیت نخواهد داشت».
نهاد اجماعساز اصلاحطلبان سرنوشتی تلختر تشکل قبلی اصلاحطلبان به نام شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان» داشت زیرا از یکسو عمر آن بسیار کوتاهتر بود و از سوی دیگر به باور خود اصلاحطلبان نهتنها این ساختار نتوانست وحدتبخش و نتیجهآفرین باشد، بلکه باعث تفرقه شد. در همین زمینه اخیرا سید هادی خامنهای گفته است: «در همین انتخابات اخیر هم نهاد اجماعساز نهتنها اجماعی نساخت که اختلافساز هم بود. شرط اول ترمیم رابطه ما اصلاحطلبان با بدنه اجتماعیمان این است که اولا بهصورت جدی گذشته خود را نقد کنیم. ثانیا در این مسیر صادقانه رفتار کنیم تا مردم به این باور برسند که آنچه میگوییم ریاکاری، تظاهر و تبلیغات نیست».
حالا باید دید که علت به نتیجه نرسیدن هر کار تشکیلاتی اصلاحطلبان چیست؟ مهمترین دلیل چنین شرایطی آن است که اصلاحطلبان در مقطع کنونی هیچ سرمایه اجتماعیای در اختیار ندارند و پر واضح است که در صورت نبود مردم پشت یک جریان سیاسی همه تصمیمات آنها به منزله آن است که تصمیمات در اتاقی در بسته و صرفا برای اعضای حاضر در آن اتاق گرفته شود که هیچ ارتباطی هم به جامعه ندارد. تصمیمسازیهای اصلاحطلبان در نهاد اجماعساز چنین وضعیتی داشت و آنها به نوعی برای خلأ تصمیم میگرفتند.
اصلاحطلبان خاصه در سالهای اخیر تصور درستی از جامعه نداشتند و گمان میکردند هر زمان که اراده کنند مردم به واسطه یک بیانیه یا یک «تَکرار میکنم» خواستههای اصلاحطلبان را اجابت میکنند. همین نگاه باعث شد که حتی دیگر حرف سید محمد خاتمی هم در میان بدنه اجتماعی اصلاحات خریدار نداشته باشد؛ به نحوی که او به طور مستقیم از لیست شورای شهر اصلاحطلبان و به طور غیرمستقیم از عبدالناصر همتی حمایت کرد اما آراء باطله از رأی نامزدهای اصلاحطلب شورای شهر و از همتی در انتخابات ریاستجمهوری بیشتر شد. این شرایط باعث شده است که برخی از اصلاحطلبان در مقطع کنونی به صراحت اشاره کنند که اصلاحات توانی در جامعه ندارد؛ به طور مثال سعید حجاریان که با ادبیاتی تند گفته است که اصلاحات صندوقمحور مرده است. هرچند سخن حجاریان میتواند ناظر به تصمیم او برای رادیکالکردن فضا و فاصلهانداختن مردم با انتخابات باشد اما روی دیگر حرف او این است که اصلاحات پایگاه و جایگاهی در میان مردم ندارد. از سوی دیگر عباس عبدی هم به تازگی در گفتوگویی گفته است که سه سال پیش به خاتمی گفتم که اصلاحطلبان به بنبست رسیدهاند.
حالا و دیرهنگام برخی اصلاحطلبان با دانستن اینکه مردم خواهان اصلاحطلبان نیستند، با کلیدواژه «بازگشت به جامعه» میکوشند سرمایه اجتماعی خود را ترمیم کنند؛ مثلا حسن رسولی به «مشرق» گفته است: «در شرایط فعلی که فراغ بالی متوجه جامعه اصلاحطلبی ایران است، باید فرایند بازسازی سازمان اصلاحات با محوریت بهزاد نبوی شروع شود. به این معنی که سیوچند حزب با محوریت ایشان و با استفاده از اعتبار سایر بزرگان اصلاحات اولا به روند تکثیر و افزایشی خود پایان دهند و ثانیا در قالب یک برنامه زمانبندیشده پروژه ادغام این احزاب را کلید بزنند. من فکر میکنم که هیئترئیسه امروز جبهه اصلاحات ایران به ریاست آقای بهزاد نبوی این ظرفیت را برای انجام این کار دارد. ما از لحاظ کمی دارای احزاب فراوان هستیم اما بهلحاظ کیفی از یک سامانه واحد حزبی برخوردار نیستیم».
اصلاحطلبان که خود میدانند هم از تشکیلاتی دچار اضمحلال شدید شدهاند و هم پایگاه اجتماعی خود را از دست دادهاند، آخرین تلاشهای خود برای احیای جریان اصلاحات را انجام میدهند اما باتوجه به ناکارآمدی گسترده آنها در هشت سال اخیر به نظر میرسد که چنین احیایی بسیار سخت باشد.
دیدگاه تان را بنویسید