بهمن آرمان:
نباید از دولت انتظار معجزه داشته باشیم
این اقتصاددان در گفتوگو با «آرمان امروز» توضیح داد که چرا دولت سیزدهم هم نمیخواهد هم نمیتواند از ظرفیت نخبهگانی کشور بهره بگیرد.
روزنامه آرمان ملی نوشت:ابراهیم رئیسی در حالی کمتر از یک ماه دیگر به نخستین سالگرد تصدی منصب ریاستجمهوری میرسد که روزهایی عجیب و البته پر از چالش را تجربه میکند. دلار 32 هزار تومانی، تورم افسارگسیخته، بلاتکلیفی پرونده هستهای، افزایش تحریمها و البته صداهای بلندی که از اردوگاه خودی و غیرخودی درباره ضعف مفرط کابینهاش شنیده میشود، موجب شده است برندهای که در انتخاباتی بیرقیب، ریاست بر دولت سیزدهم را بهعهده گرفت، بیش از پیش با واقعیتهای «دولتداری» آشنا شود و تفاوتهای سمتهای اجرایی بلندپایه با حضور در جایگاههای عالی قضائی را به وضوح لمس کند. پس از آنکه سرانجام وزیر کار استعفا کرد یا مجبور به استعفاء شد، فشارها به رئیسی برای ترمیم کابینهاش افزایش یافته است؛ اما پرسش این است که اساساً ترمیم کابینه بهتنهایی میتواند گرههای کور اقتصادی را باز کند یا همزمان با تغییرات باید به الزامهای دیگری هم توجه نشان داد؟ این سؤال را جور دیگری نیز میتوان طرح کرد: مشکل ناکارآمدی مدیران دولت سیزدهم است یا رویکردها و سیاستهای این دولت باید اصلاح شود؟ این پرسش را با بهمن آرمان، اقتصاددان در میان گذاشتیم. ماحصل گفتوگوی «آرمان امروز» با این استاد دانشگاه تهران را در ادامه میخوانید:
وزیر کار یکسالگی دولت سیزدهم را ندید و استعفا کرد، وزیر صمت هم یک قدم تا استیضاح فاصله داشت؛ ترمیم کابینه بهتنهایی میتواند گرههای موجود را حتیالمقدور باز کند؟
اصولاً افراد بسیار تعیینکننده هستند. یعنی اگر بخواهیم عملکرد دولتها را در نظر بگیریم، نقش افرادی که در مراکز تصمیمگیری و اجرایی در سطح بالا قرار میگیرند، نقشی بسیار کلیدی است. به همین دلیل، حتی شرکتهای بزرگ برای استخدام نیروها علاوه بر کارشناسان خودشان از روانشناسان هم استفاده میکنند تا ببینند فرد مذکور شایستگی مسئولیتداری دارد یا نه؟ آیا روحیهای توسعهگرا دارد یا فرد حرفگوشکنی هست یا نه؟ آیا در روحیهاش جاهطلبی وجود دارد یا نه؟ در ایران هم اگر بخواهیم کارنامه 43 ساله را بررسی کنیم، میبینیم که در توسعه کشور افراد نقش بسیار مؤثری داشتهاند. یعنی اگر ایران با وجود تحریمهای کمرشکن توانسته است رتبه دهم تولیدکننده فولاد در جهان را بهدست بیاورد، دلیلی جز این ندارد که طرحهای بزرگ به دست افراد بزرگ اجرا شده است که مصداق «از کوزه آن بیرون تراورد که در اوست» به شمار میرود. من شخصاً در مراسم تولید ریل ملی و توسعه فولاد مبارکه حضور داشتم که آنجا آقای اسحاق جهانگیری گِله داشتند که چرا اجازه نمیدهیم افراد بزرگ روی کار بیایند. البته این موضوع در رسانهها مطرح نشد. الان هم میبینیم از روزی که رئیسی دولتش را به مجلس معرفی کرد، درباره ضعیف بودن اعضای کابینه هشدارهای لازم با این مضمون داده شده است که این کابینه بسیار ضعیف و دور از اهداف تعیینشده در نظر گرفته شدهاند.
این یعنی غفلت آشکار در نظام تصمیمگیری؟
دقیقاً. ما هم مثل همه کشورهای توسعهیافته باید انتخاب افراد برای مراکز تصمیمگیری و اجرایی مهم همه هموغممان را برای گزینش گزینههای شایسته و کاردان بهکار بگیریم. بهطوریکه در شوروی سابق با وجود تغییر چند رئیسجمهوری و رییس حزب کمونیست، آندری گرومیکو به عنوان وزیر امور خارجه در سر کارش میماند. یا همین سرگئی لاوروف هم در گذشته و هم در حال تصیممساز سیاستخارجی در روسیه است. بنابراین آنها میتوانند فعالیتی همراه با تاًثیرگذاری از خود برجای بگذارند.
اظهارات شما ضرورت تغییر در کابینه فعلی را یادآور میشود.
بله، همینطور است و یکی از راهکارهای اساسی برای گذر از این دوره سخت چیزی جز ترمیم کابینه نیست. اما باید دید ترمیم کابینه به چه صورتی انجام خواهد گرفت. متأسفانه در زمان سید محمد خاتمی فضایی به وجود آمد که گزینهها باید عضو حزب مشارکت یا مورد حمایت آن حزب میبودند. البته آن روزها نخبگان کشور را تا این حدی که الان مشاهده میشود، تحتفشار قرار نمیدادند. در زمان احمدینژاد هم علیه تکنوکراتها و افرادی که هم دانش و هم تجربه کافی داشتند، شمشیر را از رو بستند و در فضایی امنیتی- اطلاعاتی نخبگان را تحت فشار قرار دادند. اخیراً معاون استاندار خوزستان را میخواستند به عضویت هیئت مدیره یک شرکتی بگذارند که صلاحیتش رد شد. در واقع فضای امنیتی-اطلاعاتی در کشور بهوجود آمده است که کشور را از نخبگان و دلسوزان محروم کرده است و این اعمال فشارها همچنان ادامه دارد. به همین دلیل معلوم نیست، رئیسی بتواند از افرادی که میخواهد استفاده کند، بهره ببرد یا نه. از نظر من تغییر وزیران صمت، اقتصاد و جهاد کشاورزی ضروری است؛ چون آنها نه اشراف به حوزه کاری خود دارند و نه از انگیزه لازم برای انجام کارهای بزرگ برخوردارند. در واقع کار بزرگ آدم بزرگ میخواهد. حضور وزیران ناکارآمد در کابینه اصلیترین دلیل کاهش شدید ارزش پول ملی، رکود اقتصادی و بیکاری است و این معضلات سفره مردم را روز بهروز کوچکتر کرده است.
بهجز ترمیم کابینه، توجه به کدام الزامها میتواند راهگشا باشد؟
عِلم اقتصاد راهکارهای زیادی را برای حل مشکلات دارد. به عنوان مثال در ایران از موقعیت ترانزیتی استراتژیکی که داریم که حتی در این مورد از آمریکا هم در موقعیت بهتری قرار داریم، میتوانیم بهرهبرداری زیادی داشته باشیم. از آنجا که کشورهای آسیای میانه به دریا راه ندارند، تنها راه اینکه بتوانند به آبهای گرم برسند، ایران است. اما ما نه راهآهن خوبی داریم، نه شبکه آزادراهی مناسبی داریم. طبق مطالعات وزارت راه، به 12 هزار کیلومتر آزادراه احتیاج داریم. اما متأسفانه این کارها انجام نمیشود و انجام نشدنها دلیلی جز ضعف تصمیمگیران ندارد. این ضعفهای مشهود هیچ ارتباطی با تحریمها، کمبود ارز و ... ندارد. از آنجا که دانش فنی هم داریم، میتوانیم با استفاده از بورس اوراقبهادار منابع مالی موجود را از سمت سوداگری به سمت کارآیی هدایت کنیم تا بتوانیم از این طریق کاستیهای موجود را برطرف کنیم. اما در سازمان بورس و اوراق بهادار هم کسی به عنوان رئیس انتخاب شده است که تخصص و تجربه حداقلی ندارد.
توضیحهایی که با ذکر مصداق دادم، تأیید میکند که نباید از این دولتِ با این بنیه انتظار معجزه داشته باشیم. برای اینکه برخی افراد در دولت پست گرفتهاند که ناتواناند و بیشک از آدمهایی برای انجام امور بهره میبرند که نسبت به خودشان چند سطح پایینتر باشند. این در حالی است که مرحوم هاشمی از افرادی بهره میگرفتند که شاید از نظر سیاسی با ایشان همخوانی نداشتند؛ اما توانمند بودند. اما آقای هاشمی یک جملهای با این مضمون به اعضای کابینهاش گفت «الان مملکت از جنگ رها شده است و نیاز به بازسازی داریم. من خودم بهاندازه کافی سیاسیام و شما با سیاست کاری نداشته باشید. از شما توقع کار دارم. آزادراه بسازید، سد بسازید، راهآهن بسازید، کارخانه بسازید و ایجاد اشتغال کنید» یادم میآید یکروز که هنوز من و امثال من را صداوسیما تحریم نکرده بود و در برنامههای تلویزیونی راهکار اقتصادی میدادیم، یک نفر چهره من را در تاکسی شناخت و به من گفت شما که درباره اقتصاد صحبت میکنید، به من بگویید چرا در زمان رفسنجانی با اینکه تورم بود، معضل بیکاری نداشتیم؟ من در جواب گفتم، با وجود مشکلات و نفتِ ارزان، همت کافی بود و بههمین دلیل آن دوره کارهای زیادی انجام گرفت. بهطوریکه در دنیا هیچکس گمان نمیکرد، با آن وضع، سد کارون سه و سد کرخه را راهاندازی کنیم. من در تاریخ ایران سه دوره توسعهای را مطالعه کردهام. برای کاری تواًم با نتیجه باید اشخاصی انتخاب شوند که از همت بالا و علاقه کافی برای انجام کار برخوردار باشند. نکته تأسفآور این است که مدیرانی که کشور برایشان هزینههای زیادی کرده است، ترجیحشان مهاجرت بود و برای همیشه از کشور رفتهاند. همه میدانند، مهاجرت هر نخبهای مثل هدررفتِ میلیونها بشکه نفت هزینهساز است. اما احمدینژاد فضا را برای نخبگان تنگ کرد و کشور دارایی ارزشمندی را از دست داد. فضای امنیتی- اطلاعاتی موجب میشود گروهی عرصه را برای خود تنگ ببینند و چارهای جز مهاجرت برایشان نماند. اکنون برای گزینش باید تشکیلات خاصی شخص را تاًیید کند و در غیر این صورت نمیتوانند حتی به عنوان مشاور مشغول شوند. اگر به برنامههای تلویزیونی نگاه کنید، میبینید که اشخاصی را بهعنوان کارشناس میآورند که هیچ سنخیتی با موضوعهای مربوط ندارند.
آقای رئیسی پیش از انتخابات گفته بود، من اقتصاددانان را به صف میکنم تا مشکلات معیشتی را برطرف کنم. سؤال این است، آیا اقتصاددانان بهصف شدند و توانستند نظرشان را مطرح کنند؟ آیا اقتصاددانان مثل زمان هاشمی و خاتمی توانستند از تریبونهای رسمی به مشکلات اشاره کنند و راهحل بدهند؟ متأسفانه هیچکدام از این وعدههای مهم عملی نشدند. همه این اتفاقها بهدلیل حکمرانی گروهی هزینهساز در کشور است.
گروه هزینهساز چطور میتوانند فرصت فعالیتی همراه با نتیجه داشتهباشند؟
شاید عدهای مأموریتشان این باشد که ایران کشوری عقبمانده باقی بماند. مثلاً روسیه اکنون دارای ارتباطات بسیار نزدیکی با ماست، در حالی که روسیه هیچگاه شریکی سازنده برای ما نبوده است. بنابراین شاید یک جریان سیاسی میخواهد تا رابطه با این کشور سبب شود کشور ما همیشه در مشکل باقی بماند. بههمین دلیل فقط میتوانم بگویم، با این آدمها امید به بهبود وضع، امیدی واهی است.
دیدگاه تان را بنویسید